تربیت در حکومت علوی

انسان سازی از اصلی ترین اهداف بعثت انبیا و تشریع مکاتب الهی است 6. مکتب نورانی اسلام که خاتم ادیان الهی است بر این مهم بیش از مکاتب دیگر اهتمام ورزیده است و حکومت را نیز بهترین ابزار برای رسیدن به این هدف مهم می داند. بنابراین مهم ترین هدف حکومت در دیدگاه فرهنگ اسلامی که نهج البلاغه تبلور الگوی کامل این فرهنگ است تربیت می باشد. با تربیت می توان زمینه رشد و تعالی فرد و جامعه را فراهم کرد تا استعدادها و توانایی ها در جهت کمال مطلق شکوفا شود.
خطبه ها و نامه ها مکاتبات و کلمات قصار حضرت علی (ع ) در واقع منشور انسان سازی است زیرا از زبان انسان کامل صادر شده است . از باب نمونه به بعضی فرازها از سخنان حضرت (ع ) درباره تربیت و اهتمام ایشان به این مهم اشاره می کنیم :
1 ـ تربیت اسلامی جامعه از وظایف مهم امام و رهبر جامعه است .
« و علی الامام ان یعلم اهل ولایته حدود الاسلام والایمان . » 1
« بر امام و رهبر واجب است که بر اهل ولایت خویش حدود اسلام و ایمان را تعلیم دهد (ایشان را در مسیر تربیت اسلامی قرار دهد). »
همچنین می فرماید :
« فاما حقکم علی ... و تعلیمکم کیلا تجهلوا و تادیبکم کیما تعلموا . » 2
« اما شما نیز بر من (امام ) حقوقی دارید : (از جمله ) این که شما را تعلیم دهم تا نادان نمانید و آدابتان بیاموزم تا بدانید. »
انسان سازی خودسازی آگاهی دادن زدودن ظلمت جهل و زایل کردن حیرت ضلالت انسان ها از اهداف مقدس همه صالحان و حکومت های صالح بوده است .
2 ـ تربیت و انسان سازی را باید امام از خود آغاز کند :
« من نصب نفسه للناس اماما فلیبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره ولیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانه و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس و مودبهم . » 3
« هر که خود را پیشوای مردم قرار دهد باید پیش از تعلیم و تربیت دیگران به تعلیم و تربیت خویش بپردازد و باید این تربیت پیش از آن که با زبان باشد با سیرت و رفتار باشد و آن که خود را تعلیم دهد و تربیت کند شایسته تر به تعظیم است از آن که دیگری را تعلیم دهد و تربیت کند. »
این یک حقیقت است که تبلیغ و تربیت عملی تاثیر بیش تری نسبت به تبلیغ و تربیت زبانی دارد. لذا امام (ع ) با تربیت کامل خویش و فرزندان و اطرافیان و یاران خود هم جایگاه تربیت را در اندیشه و فرهنگ اسلامی احیا کرد و هم هدف بودن تربیت در حکومت اسلامی را ظاهر ساخت .
« ایهاالناس ! انی والله ما احتکم علی طاعه الا واسبقکم الیها ولا انهاکم عن معصیه الاواتناهی قبلکم عنها . » 4
« ای مردم ! به خدا سوگند من شما را به طاعتی برنمی انگیزم جز آن که خود پیش از شما به گزاردن آن برمی خیزم و شما را از معصیتی باز نمی دارم جز آن که خود پیش از شما آن را فرو می گذارم . »
چه تربیتی موثرتر از این که امام و رهبر جامعه پیشاپیش مردم در آن مسیر گام بردارد.
3 ـ آن چه لازمه تربیت بود برای شما گفتم :
« ایهاالناس ! انی قد بثثت لکم المواعظ التی وعظ الانبیا بها اممهم و ادیت الیکم ما ادت الاوصیا الی من بعدهم 5. »
« ای مردم ! من اندرزهایی را که پیامبران به امت هایشان دادند بر شما گفتم و آن چه را اوصیا به (مردمان ) پس از خود رساندند (من نیز به شما) رساندم . »
بر جامعیت دین اسلام این سخن امام (ع ) دلالت دارد که آن چه اسلام به عنوان مبانی اصول و روش های تربیت فردی و اجتماعی بیان می کند محصول تلاش ها و مواعظ انبیای عظام الهی در این راه بوده است . حضرت (ع ) درباره این که همه مرزهای حلال وحرام الهی و لوازم تربیت درست بشر را بیان کرده است می فرماید :
« الم اعمل فیکم بالثقل الاکبر واترک فیکم الثقل الاصغر و رکزت فیکم رایه الایمان و وقفتکم علی حدود الحلال و الحرام والبستکم العافیه من عدلی و فرشتکم المعروف من قولی و فعلی و اریتکم کرائم الاخلاق من نفسی . » 6
را در میان شما باقی نگذاردم ]عترت پیامبراکرم (ص )[ عمل نکردم و ثقل اصغر ]قرآن [ « مگر من در میان شما بر اساس ثقل اکبر مگر من پرچم ایمان را در بین شما استوار نساختم و از حدود و مرز حلال وحرام آگاهی تان ندادم مگر پیراهن عافیت را باعدل خود به اندام شما نپوشاندم و نیکی ها را با اعمال و گفتار خود در میان شما رواج ندادم و ملکات اخلاقی انسانی را به شما نشان ندادم
در فرهنگ نهج البلاغه همه تباهی ها از فقدان تربیت صحیح نشات می گیرد. از این رو توجه به امر تعلیم و تربیت در جایگاه ویژه ای قرار دارد :
« عدم الادب سبب کل شر7. »
« فقدان ادب و تربیت علت هر شر و بدی است . »
و به بیان دیگر می فرماید :
« لادین لمن لاادب له 8 »
« کسی که ادب و تربیت ندارد دین ندارد. »
گویی می خواهد بیان کند که هدف دین تعلیم آداب به انسان ها است .
4 ـ اقامه سنت ها جلوگیری از بدعت ها ابلاغ در موعظه و تلاش برای نصیحت مردم از وظایف عمومی رهبران جامعه است .
« فاعلم ان افضل عبادالله عندالله امام عادل هدی و هدی فاقام سنه معلومه و امات بدعه مجهوله 9. »
« بدان که بهترین بندگان خدا نزد او پیشوایی است عادل و دادگر هدایت شده و هدایت کننده پس سنت های معلوم را برپا دارد و بدعت های مجهول را بمیراند. »
و در جای دیگر می فرماید :
« انه لیس علی الامام الا ما حمل من امر ربه : الابلاغ فی الموعظه والاجتهاد فی النصیحه . » 10
« همانا بر امام نیست جز آن چه از امر پروردگار به عهده او واگذار شده است :
کوتاهی نکردن در پند و موعظه و کوشیدن در نصیحت . »
در نظر امام علی (ع ) تربیت صحیح بنیان همه سعادت ها است و هر امری در سایه تربیت درست به سامان می رسد. از این رو تربیت از اهداف بزرگ حکومت علوی است که سعادت هر دو جهان را تامین خواهد کرد :
« من کمال السعاده السعی فی صلاح الجمهور. »
کمال سعادت (سعادت دنیوی و اخروی ) تلاش کردن در صلاح امور همگان و تربیت جمهور مردم است . »
بهترین شاهد بر این که تربیت از اصلی ترین اهداف امام (ع ) بوده است اهتمام حضرت به تربیت الگوهایی مانند مالک اشتر نخعی عمار یاسر ابوذر غفاری و محمدبن ابی بکر و ارائه خود به عنوان الگوی عملی عینی و قابل دسترسی است . در کلمات امام (ع ) می بینیم که ایشان خطاب به کار گزاران مردم عوام و خواص جامعه گاه گوشه هایی از زهد خود نوع نگاه خویش به دنیا چگونگی استفاده از پیامبر اکرم (ع ) به عنوان الگو چگونگی برخورد با دیگران و... را بیان می فرماید تا شاید درسی برای کارگزاران باشد. خطاب حضرت به عثمان بن حنیف نمونه بارزی از این موارد است :
« الا وان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه ومن طعمه بقرصیه الا و انکم لاتقدرون علی ذلک ولکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفه و سداد . (2 )
« آگاه باشید! امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است . بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید اما با پرهیزگاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی مرا یاری دهید . » (13 )
پاورقی :
1 ـ ر . ک : شرح غررالحکم و در رالکلم ج 4 ص .318
2 ـ نهج البلاغه خ .34
3 ـ نهج البلاغه خ .73
4 ـ همان خ 174
5 ـ همان خ 181
6 ـ همان خ 86
7 و 8 ـ ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه ج 20 ص 258
9 ـ نهج البلاغه خ 163
10 ـ همان خ 104
11 ـ شرح غررالحکم ج 6 ص .30
12 ـ نهج البلاغه نامه .45
13 ـ خط مشی های سیاسی نهج البلاغه محمد مهدی ماندگار دفتر تبلیغات اسلامی
مهم ترین هدف حکومت در دیدگاه فرهنگ اسلامی ـ که نهج البلاغه تبلور الگوی کامل این فرهنگ است ـ تربیت در همه ابعاد و جلوه های آن می باشد
خطبه ها و نامه ها مکاتبات و کلمات قصار حضرت علی (ع ) منشور انسان سازی است
از دیدگاه فرهنگ نهج البلاغه همه تباهی ها از فقدان تربیت صحیح نشات می گیرد
در نگاه حضرت علی (ع ) تربیت صحیح بنیان همه سعادتهاست و هر امری در سایه تربیت درست به سامان می رسد از همین رو « تربیت » از اهداف بزرگ حکومت علوی است

رتبه اول مسابقات ورزشی در سطح استان

دانش آموز سال سوم ریاضی آموزشگاه آقای دانیال غلامحسین نژاد در مسابقات پرش طول دانش آموزان استان کرمان رتبه اول را کسب نمود موفقیت این دانش آموز گرامی را به والدین نامبرده وجامعه ورزشی بم تبریک گفته و از خداوند متعال برای ایشان موفقیت روز افزون آرزومندیم.

روز معلم مبارک

دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین، همت اساسی آدمی باشد و هیچ بیگانه ای را مجال تجاوز به فرهنگ ارزشی دین و میهن فراهم نیاید.
در این مسیر خطیر، بزرگانی گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان می درخشد. علامه شهید استاد مرتضی مطهری (رحمه الله) از همین طایفه مقدس است که در سنگر تعلیم و تعلم، به قله های رفیعی دست یافت تا آنجا که معمار انقلاب اسلامی ـ که خود معلمی بزرگ است ـ همه آثارش را مفید می داند و بهره برداری از آنها را سفارش می کند ...
مفهوم علم


ـ امروزه در زبان پارسی و عربی کلمه «علم» به دو معنای متفاوت بکار برده می شود.
1- معنای اصلی و نخستین علم، دانستن در برابر ندانستن است. قرآن کریم به این معنا اشاره دارد که « هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون» «آیا یکسانند آنان که می دانند و آنان که نمی دانند.» (زمر/ 9)از این منظر به همه دانستنیها صرف نظر از نوع آنها علم گفته می شود مطابق این معنا، اخلاق، ریاضیات، فقه، ‌دستور زبان، مذهب، زیست شناسی و نجوم همه علم اند... کلمه Knowledge در انگلیسی و Connaissance در فرانسه معادل این معنا علم اند.
2-کلمه علم در معنای دوم منحصراً به دانستنی هایی اطلاق می شود که بر تجربه مستقیم حسی مبتنی باشند... علم در این جا در برابر همه دانستنیهایی قرار می گیرد که آزمون پذیر نیستند. اخلاق (دانش خوبی ها و بدیها) متافیزیک (دانش احکام و عوارض مطلق هستی) عرفان (تجارب درونی و شخصی) منطق (ابزار هدایت فکر) فقه، اصول، بلاغت، و ... همه بیرون از علم به معنای دوم آن قرار می گیرند و همه به این معنا غیر علمی اند کلمه SCIENCE در انگلیسی و فرانسه معادل این معنا علم اند.
دیده می شود که علم در این معنا بخشی ازعلم به معنای اول را تشکیل می دهد و به سخن دیگر علم تجربی نوعی از انواع دانستنیهای بسیاری است که در اختیار بشر می تواند قرار گیرد. رشد علم به معنای دوم عمدتا از آغاز دوره رنسانس به بعد است در حالیکه علم به معنای مطلق آگاهی (معنای اول) تولدش با تولد بشریت هم آغاز است. آیه قرآنی «خلق الانسان علمه البیان» (خداوند رحمن انسان را آفرید و بیان را به وی تعلیم داد/ رحمن/4و3) بهترین موید این معناست.
معنای عالم با توجه به دو تعریف از علم


ـ در نگاه اول به علم که نگاه ترکیبی به معرفت است خداوند معلم اول و پیامبر معلم ثانی است چرا که پس از تعلیم آدم توسط خداوند دستور «قال یا آدم اننبئهم باسمائهم» (ای آدم ملائکه را به این اسماء آگاه ساز/ بقره 33) آدم علیه السلام داده شده این بدان جهت است که اساساً هدف آفرینش انسان با علم و معرفت پیوند ناگستنی دارد در بیان رسا و جامع سید شهیدان امام حسین (ع) این معنا به خوبی روشن است که: «ما خلق العباد الا لیعرفوه،‌ فاذا عرفوه عبدوه» (بندگان را نیافرید مگر برای آن که او را بشناسند پس چون او را شناختن عبادتش خواهند کرد. ـ در این معنا هدف از ارسال معلم ثانی ارائه معرفتی است که انسان بواسطه آن به عبادت می رسد «هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم تیلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین» (اوست خدایی که پیامبر بزرگوار از میان شان برانگیخت تا بر آنان آیات وحی را تلاوت کند و آنان را پاک سازد و شریعت کتاب و حکمت الهی را بیاموزد که پیش از این همه در ورطة جهالت و گمراهی بودند (جمعه/2) در این آیه همه علوم از جمله بیان، اخلاق،‌ تعلیم کتاب و حکمت، برای رهایی از گمراهی و یافتن راه هدایت (عبادت) توسط پیامبر (ص) معرفی شده است. ـ در نگاه دوم که نگاه تفکیکی به شاخه ای معرفت است. معلم اول ارسطو است چرا که «وی نخستین واضع علم منطق بود ... و راه دلیل و برهان منطقی را باز نمود و معلم ثانی نیز ابونصر فارابی است بخاطر آنکه او اول بار کتب حکمت یونانی را که ارسطو و غیره تحریر کرده اند از یونانی به عربی ترجمه کرد و تعلیم داد....
ارزش و مقام معلم
شرافت و مرتبت معلم زمانی اهمیت دارد که بتواند شان خداوند و پیامبران را در وجود خود محقق سازد و پیوند انسان به هدف متعالی خلقت یعنی عبادت را برقرار سازد. لذا در این تعریف شهید مرتضی مطهری یکی از آن معلمان راستین است که اولاً با نگاه ترکیبی به همه معارف بشری نظر می کند و ثانیا تمامی تلاشهای علمی و عملی را مقدمه ای برای عبادت می داند و در این راه به مرحله سوم دینداری راه می یابد و با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را کامل می سازد. خداوند را می خوانیم که او رابا سالار و سرور شهیدان امام حسین (ع) محشور سازد.
هنر معلمی


معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است:
اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم. (علق: 1ـ 5)
بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست.
در این آیات خداوند، خود را «معلم» می خواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است.
مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرینش قرارداد. نوعی انسانی را که هیچ نمی دانست، به وسیله قلم آموزش داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد:
چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد هزاران نقش بر لوح عدم زد


از این رو، می توان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است.
شهید ثانی رحمت الله درباره هنر معلمی خداوند می فرماید:
خداوند از آن جهت به وصف (اکرمیت) و نامحدود بودن کرامتش، توصیف شد که علم و دانش را به بشر ارزانی داشته است. اگر هر مزیت دیگری، جز علم و دانش، معیار فضیلت به شمار می رفت، شایسته بود همان مزیت با وصف (اکرمیت) در ضمن این آیات همراه و هم پا گردد و آن مزیت به عنوان معیار کرامت نامحدود خداوند به شمار آید. کرامت الهی در این آیات با تعبیر «الاکرام» بیان شده است. چنین تعبیری می فهماند که عالی ترین نوع کرامت پروردگار نسبت به انسان با والاترین مقام و جایگاه او، یعنی علم و دانش هم طراز است.
به همین جهت امام خمینی (ره) می فرمود:
معلم اول خدای تبارک و تعالی است ..... به وسیله وحی؛ مردم را دعوت می کند به نورانیت؛ دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است


داستانی زیبا از رابطه شاگرد و معلم:
بهترین نوع این رابطه که سرشار از ادب و فروتنی است، در داستان حضرت موسی (ع) به عنوان شاگرد و حضرت خضر (ع) در مقام معلم ـ نمود دارد. موسی (ع) مأمور شد تا از بنده ای صالح به نام خضر (ع) کسب علم کند. قرآن آغاز گفت و گوی این معلم و شاگرد را این چنین بیان می کند:
قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشداً * قال انک لن تستطیع معی صبراً * و کیف تصبر علی ما لم تحط به خبراً * قال ستجدنی ان شاء الله صابراً و لا اعصی لک امراً * قال فان اتبعتنی فلا تسئلنی عن شی ءٍ حتی احدث لک منه ذکراً. (کهف: 66 ـ 70)
موسی به او گفت: «آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده که مایه رشد است به من بیاموزی؟ گفت : «تو هرگز هم پای من نمی توانی صبر کنی و چگونه در مورد چیزهایی که از آن شناخت نداری، شکیبایی می کنی؟» گفت: «اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری نافرمانی تو نمی کنم». گفت: اگر به دنبال من آمدی، چیزی از من مپرس تا خودم از آن با تو سخن بگویم.»


معلم در کلام امام خمینی (ره):
نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست؛ انبیا هم معلم بشر هستند.
تمام ملت باید معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم.
معلم در سخنان مقام معظم رهبری:
دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ما را ترسیم می کند.
اگر می بینید که امیرمؤمنان، مولای متقیان علی (ع) می فرماید: «من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً؛ هرکس چیزی به من بیاموزد، مرا غلام خویش کرده است.» این بیان برای ما درس است تا معلمان، قدر خود را بدانند و تشخیص دهند که چقدر، وجود آنها در سرنوشت یک ملت مؤثر است.
معلم در کلام استاد مطهری:
معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون شود. باید قوه ابتکار او را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از خارج می آورید و آن قدر زیر این چوب ها و هیزم ها قرار می دهید که اینها کم کم مشتعل شود.
مقام معلم


می توان در سایه آموختن              گنج عشق جاودان اندوختن


اول از استاد، یاد آموختیم                پس، سویدای سواد آموختیم


از پدر گر قالب تن یافتیم                   از معلم جان روشن یافتیم


ای معلم چون کنم توصیف تو            چون خدا مشکل توان تعریف تو


ای تو کشتی نجات روح ما               ای به طوفان جهالت نوح ما


یک پدر بخشنده آب و گل است         یک پدر روشنگر جان و دل است


لیک اگر پرسی کدامین برترین            آنکه دین آموزد و علم یقین


مرحوم استاد حسین شهریار

گردآوری توسط دانش آموز محمدرضا دهمیری پور