آیزاک نیوتن در خانوادهای مزرعهدار به دنیا آمد. تحصیل در آن خانواده به هیچ وجه مرسوم نبود به طوری که پدر و پدربزرگ او، حتی نمیتوانستند نام خود را بنویسند یا بخوانند. آیزاک هنگام تولد، نوزادی نارس بود و همان طور که بعدها این موضوع را از بیان مادرش تعریف میکرد، هنگام تولد آن به اندازهای کوچک بود که در یک شیشه یک لیتری جا میگرفت. هیچ امیدی به زنده ماندن او نبود. با وجود این، او زنده ماند، رشد کرد، از کوچکی فاصله گرفت و شخصیت بزرگی شد.
پدر نیوتن پیش از تولد او جان سپرد و شاید اگر زنده بود، به او اجازه تحصیل نمیداد. او مزرعهدار بود و به احتمال زیاد همین کار را برای پسرش مناسب میدانست. مرگ پدر، ازدواج دوم مادر و واگذاری سرپرستی آیزاک به پدر بزرگ و مادربزرگش، فرصتی را فراهم آورد تا او به مدرسه برود. برای پدربزرگ و مادربزرگ کم حوصله آیزاک، فرستادن پسرک به مدرسه روزانه لطف زیادی داشت، زیرا با این کار، آیزاک بیشتر روز را بیرون از خانه خواهد گذراند! آیزاک در مدرسه هم به اندازهی زمانی که نزد پدربزرگ و مادربزرگش زندگی میکرد، تنها بود. او دوستان اندکی داشت.
در سالهای نخستین تحصیل، یک همکلاسی داشت که هم از لحاظ درسی و هم از لحاظ نیروی بدنی، از او برتر بود. نیوتن در جریان یک درگیری از دست آن همکلاسی به شدت کتک خورد. طبیعی بود کینه او در دل نیوتن زبانه بکشد. باید به نحوی از او انتقام میگرفت. نیوتن نمیتوانست با نیروی بدنی با او رویارویی کند. از این رو، تصمیم گرفت در درس از او پیشی بگیرد. به این ترتیب، نیوتن شاگرد اول کلاس شد!
آنچه که نیوتن را در تمام مدت تحصیل خشنود میکرد، مطالعه و ساختن ابزارها و ماشینهای مکانیکی بود. او آسیاب بادی کوچکی ساخته بود که همانند یک آسیاب واقعی کار می کرد. البته در آسیاب او "آسیابانی" هم در نظر گرفته شده بود. او موشی را کنار آن نشانده بود که به طور همزمان، گندم آرد شده را می خورد. یک بار هم، بادبادکی ساخت که فانوس کاغذی به آن متصل بود. وقتی شب هنگام بادبادک را به پرواز در آورد، مردمی که از دور آن را میدیدند، چنان دچار ترس و وحشت شدند که مدت ها در مورد جسم پرنده ناشناسی سخن میگفتند.
ولی بیگمان، آن چه برای همه جالب است، داستان فرو افتادن سیب است و این که آیا این داستان راست است و اگر این چنین است، چگونه به کشف قانون گرانش(جاذبه) منجر شده است؟ در واقع، نیمی از این داستان واقعیت دارد. سیبی در کار بوده، ولی آن سیب بر سر نیوتن نیفتاده است!
مدت زیادی بود که موضوعی مهم ذهن او را مشغول کرده بود. چرا ماه به دور زمین میچرخد؟ و چرا براساس نیروی گریز از مرکز، مماس بر مدار خود به فضا پرتاب نمیشود؟ چه نیرویی آن را در مدار خود نگه میدارد؟ این پرسشها در آن زمان عمیقتر از آن چیزی بود که امروز به نظر میرسد. برای خیلیها این پرسش مطرح بود که اگر زمین میچرخد، چرا با وجود نیروی گریز از مرکز که گالیله ادعا می کند وجود دارد، همه چیز از روی زمین به فضا پرتاب نمیشود؟
نیوتن مقدار نیروی گریز از مرکزی را که در نتیجهی چرخش زمین به وجود میآید محاسبه کرد و نشان داد که این نیرو سیصد بار کوچکتر از نیروی گرانشی است که از سوی زمین بر اجسام وارد می شود. به همین جهت، با وجود نیروی گریز از مرکز، اجسام به فضا پرتاب نمی شوند. نیوتن پس از این کشف، به این فکر افتاد که میدان اثر گرانش ممکن است تا فراسوی زمین هم ادامه داشته باشد و این جاست که داستان سیب مطرح میشود.
روزی، هنگامی که نیوتن سخت مشغول تفکر درباره نیروی گریز از مرکز و گرانش بود، سیبی را در حال افتادن از درخت دید. با خود گفت که اگر نیروی گرانش تا بالای شاخههای درخت اثر میگذارد، آیا نمیتواند از آن هم فراتر رود؟ چرا میدان اثر این نیرو باید محدود باشد؟ شاید این نیرو روی ماه هم اثر میگذارد؟ به این ترتیب، او به قانون گرانش عمومی دست یافت که بر پایهی آن دو جسم یکدیگر را با نیرویی جذب میکنند که با مجذور فاصلهی آنها از یکدیگر نسبت عکس دارد.این نیرویی است که میان همهی اجرام آسمانی وجود دارد و باعث گردش آنها در مدار مشخص می شود.
برگرفته از کتاب: نیوتن در ۹۰ دقیقه، نوشته جان و مری گریبین/ ترجمهی پریسا همایونروز
چه کسی نخستین رایانه شخصی را به وجود آورد؟ شاید تصور کنید دانشمندی که در آزمایشگاه مجهزش کار میکرد، این ابزار مهم را برای ما به ارمغان آورد. در حقیقت، دو دانشجوی اخراجی که در یک گاراژ کار میکردند، این اختراع بزرگ را انجام دادند، اختراعی که جهان را دگرگون کرد. آری، نوآوران همیشه دانشمندانی نیستند که در آزمایشگاههای پیشرفته کار می کنند، بلکه در بسیار ی از موارد دانش آموزان پایههای مقدماتی، کارگران بنایی یا فردی که مشغول تعمیر خودرو است، به کشف یا اختراع مهمی دست مییابد. طرح های نو زمانی به ذهن آنان خطور می کند که در کلاس درس، آشپزخانه یا در کارگاه خانه هستند نه در آزمایشگاههای پیشرفته!
طرحهای نو چگونه به ذهن نوآوران میرسد؟ اگر آموزش، زن یا مرد بودن یا آزمایشگاه پیشرفته در نوآوری نقش کلیدی ندارد، چه چیزی در این کار نقش کلیدی بازی میکند؟ پاسخ چیزی است که همه دارند: خلاقیت یا همان نوآوری. بسیاری از مردم فکر کردن به چیز تازه را مانند معجزه و جادو می دانند، اما در حقیقت، هر فردی میتواند ویژگیهایی را در خود پرورش دهد که خلاقیت را به همراه دارند.
کنجکاوی در درجه نخست قرار دارد. نوآوران کسانی هستند که میخواهند بدانند چرا چیزها آن گونه که میبینیم رخ می دهند. برای مثال، وقتی جورج دمسترال، مخترع سوئیسی، همراه سگش به دامنههای آلپ رفته بود، متوجه شد خارهایی به پوست سگش چسبیده اند. او کوشش کرد خارها را از پوست سگش جدا کند. چه کار سختی! چرا خارها به سادگی از پوست سگ جدا نمیشوند؟ این کنجکاوی او را وادار کرد خارها را زیر میکروسکوپ مشاهده کند. شمار زیادی غلاب بسیار ریز روی هر خار دید و همان لحظه بود که فکر چسب چند بار مصرف محکمی به ذهنش رسید. دمسترال روی این فکر کار کرد و نتیجه کوشش خود را به نام "ولکرو" عرضه کرد. از ولکرو در چیزهای زیادی از جمله برای بستن کفش ورزشی و لباس فضانوردان استفاده میشود.
تخیل یکی دیگر از ویژگیهایی است که نوآوران از آن بهره میگیرند. تخیل به نوآوران کمک میکند چیزها را به شیوه تازه ای کنار هم بچینند. یک دانش آموز امریکایی پایهی شش با ترکیب کردن باتری خورشیدی با دوچرخهاش، دوچرخه خورشیدی درست کرد. هنگامی که در روز دوچرخهاش را می راند، نور خورشید دو باتری را شارژ میکند. هنگامی که شب فرا میرسد و او به نور نیاز دارد، باتریها چراغ را روشن میکنند.
تخیل به این معنی نیز هست که کاربرد تازهای برای چیزهایی که از آنها استفاده میکنیم، پیدا کنیم. فریزبی ماهی تابهای بود که دو راننده کامیون در پارک برای هم پرتاپ میکردند. هنگامی که والتر موریسون این صحنه را دید، فکر اسباب بازی تازهای به ذهنش رسید که همه جای جهان معمول شده است.
نوآوران کسانی هستند که مهارت حل مساله در آنان به خوبی پرورش یافته است. هنگامی که گوشهای چیستر گرینوود پانزده ساله در سرمای زمستان حسابی یخ زدند، او تسلیم سرما نشد و در خانه نماند. در عوض، دو قطعه پارچه کرکدار را به شکل فنجان برید و با سیم به هم وصل کرد و گوشهایش را با آن پوشاند. در آغاز، دوستانش به او میخندیدند، اما به زودی مجذوب طرح او شدند و آنان نیز میخواستند گوشی محافظ سرما یا ایرماف داشته باشند. خانواده گرینوود مجبور شدند شبانه روز کار کنند تا به درخواستهای مردم پاسخ بدهند. چستر اختراع خود را زمانی به ثبت رساند که فقط نوزده سال داشت.
پس از این که یک مخترع یا کاشف به چیز تازهای دست یافت و فریاد" یافتم یافتم" او فضا را پر کرد، هنوز کارهای زیادی باید انجام دهد. ویژگی دیگری که در نوآوران موفق دیده می شود، پشتکار است . آنان به کار خود میچسبند تا کامل شود! این کار، گاهی به جمع آوری اطلاعات نیاز دارد. مریم عصر حاضر، که ورق مقاوم به حرارت صد در صد پنبهای را ساخت و مخترع سال جهان شد، کار خود را با آغشته کردن مقوا به سیمان و گل آغاز کرد. اما با مطالعه بیشتر گزینشهای دقیق تری انجام داد و به مواد پتروشیمی روی آورد. او مواد گوناگونی را برسی کرد و از میان آنها موادی را برگزید که مقاومت حرارتی بالایی داشتند. بارها مواد گوناگون را به این مواد آغشته کرد تا آنها را به حرارت مقاوم کند، اما موفقیت از او گریزان بود. سرانجام چند مادهی پتروشیمی را باهم مخلوط کرد و از آغشته کردن پارچه پنبهای به این مخلوط، ورق مقاوم به حرارت صد در صد پنبه ای را اختراع کرد.
مریم عصر حاضر کار خود را از سال دوم راهنمایی آغاز کرد و نتیجهی کوشش خود را وقتی چشید که دانشآموز سال دوم دبیرستان بود. او پس از چهار سال کوشش و پشتکار، که نتیجه صبر و امیدوار بودن به آینده و پشتیبانی پدر، مادر، آموزگاران و سایر دوستانش بود، پنبه معمولی را به مادهای مقاوم در برابر آتش تبدیل کرد. شاید دیروز اگر میشنیدید که او چنین کاری میخواهد بکند، به هوش و ذکاوتش شک میکردید، اما او نشان داد که کیمیای کوشش و پشتکار میتواند مس را به طلا تبدیل کند. شما نیز اگر بخواهید، میتوانید کیمیاگر خوبی باشید.
سرانجام، نوآوران به اعتماد به نفس زیادی نیاز دارند. آنان باید به طرح خود ایمان داشته باشند و از درس گرفتن از ناکامیهاخرسند باشند. جیل بوردن فرایند تغلیض شیر و بستهبندی آن را در قوطی کنسرو ابداع کرد، اما دولت وقت امریکا از ثبت رسمی نوآوری او سرباز زد. بوردن بر کوشش خود افزود، طرح خود را کاملتر کرد و پس از سالها دولت را نیز متقاعد ساخت. نوآوری او زمانی که راهی برای منجمد کردن شیر نبود، جان هزاران نفر را نجات داد. بر سنگ مزار بوردن نوشته شده است:" من کوشش کردم و ناکام ماندم، بار دیگر و بار دیگر کوششکردم، آن گاه پیروز شدم."
راهنمای نوآوران
برای آن که چیز تازهای اختراع کنید باید محیط پیرامون خود را، خانه، باغچه، مدرسه، استخر شنا، نیمکت پارک و حتی همین پایگاه اینترنتی را با دقت مشاهده کنید و سپس:
1. ببینید چه چیزی باعث بهبود هر چه بهتر آنها میشود؛ چه چیزی دشواریهایی برای مردم به وجود آورده است؛ با چه چیزی به آسانی نمیتوان کار کرد؛ چه آلایندهای به سلامتی آسیب میرساند و چه چیزی بیش از اندازه انرژی مصرف میکند.
2. یکی از این مسالهها را که دوست دارید حل کنید، انتخاب کنید.
3. تمام راهحلهایی را که به ذهنتان میرسد، بنویسید، از احمقانهترین تا عاقلانه ترین و شدنیترین. قضاوت نکنید! گاهی از طرحهای دور انداختنی، طرحهای سودمندی بیرون میآید.
4. یکی از طرحها را که برایتان جالب است، انتخاب کنید. روی آن بیشتر فکر کنید و ببینید چگونه میتوان آن را به واقعیت نزدیک کنید. چه چیزی را باید بهبود ببخشید؟ آیا برای حل مساله باید چیز جدیدی اختراع کنید یا چیزی را بهبود ببخشید؟
5. طرح خود را با جزئیات تمام روی کاغذ بیاورید و دربارهی آن با خانواده یا همکلاسیهایتان گفت و گو کنید. آیا طرح شما را میپسندند؟ آیا پیشنهادی برای بهبود طرح دارند؟
6. طرح خود را پیاده کنید. پشتکار داشته باشید و علت ناکامیهای خود را پیدا کنید. همه نوآوران بارها شکست را تجربه کرده اند. شما تنها نیستید.
چند پیشنهاد
1. خانهای با اسلوب جدید طراحی کنید. سودها و زیانهای آن را فهرست کنید. چه موادی برای ساختن آن لازم است؟ طرح شما چه جذابیتهایی برای خریداران خانه دارد؟
2. اسباببازی جدیدی اختراع کنید که باعث پرورش تواناییهای ذهنی شود.
3. بازی جذابی طراحی کنید که با خاطر سپردن جدول ضرب یا جدول عناصر شیمیایی را آسان کند.
4. جا به جا کردن کوله پشتیهای سنگین میتواند باعث کمردرد شود. چند راه حل برای پیشگیری از کمردرد پیشنهاد کنید( توجه، کتاب های داخل کوله پشتی را نمی توانید حذف کنید!)
ارائه تحقیق با موضوعات قرآنی ۵ نمره
حفظ سوره های قرآن /نگارش چهل حدیث ۵نمره
آزمون کتبی از مباحث مطرح شده در کلاس ۵ نمره
حضور در نماز جماعت /شرکت در مسابقات فرهنگی و هنری/
همکاری با تشکلهای دانش آموزی ۵ نمره