توصیه‌های آیت‌الله العظمی مکارم‌شیرازی به جوانان

دوران جوانی، زمان فراهم بودن فرصت‌ها است



آیت‌الله مکارم شیرازی گفت: مجالس آلوده زیاد است و باید جوانان مواظب باشند به این مجالس آلوده نشوند و سرنوشت خود را به حضور در محافل گناه عوض نکنند.
به گزارش مرکز خبر حوزه، آیت‌الله مکارم‌شیرازی در جمع اقشار مختلف مردم در مدرسه علمیه امیرالمومنین(ع) قم، با تبریک حلول ماه ذی‌الحجه و سالروز ازدواج امیرالمومنین (ع) و بزرگ بانوی اسلام حضرت زهرا(س) به منابع عظیم علمی و معرفتی نهج‌البلاغه اشاره کرد و گفت: در برخورد با کلمات این کتاب گهربار با دریایی از علوم و معارف روبه‌رو می‌شویم.
وی افزود: همه سخنان حضرت علی(ع) نور است و هرکدام از کلمات قصار ایشان برای همه به خصوص جوانان درس است.
این مرجع تقلید با اشاره به کلمات قصار خطبه 118 نهج‌البلاغه مبنی بر اینکه؛ ضایع کردن فرصت مایه غم، اندوه و ناراحتی است و نباید فرصت‌سوزی کرد، افزود: بعضی از اسباب و وسایل فرصت‌ها در اختیار ما است، اما بعضی‌ها از اختیار ما خارج است.
آیت‌الله مکارم‌شیرازی تصریح کرد: این اسباب همیشه برای انسان فراهم نمی‌شود و نباید آن را به راحتی از دست داد.
وی فرصت جوانی را بسیار گرانقدر برشمرد و افزود: اگر فرصت جوانی از دست برود برگشت ندارد و دوران جوانی، زمان فراهم بودن فرصت‌ها است که باید مغتنم شمرد.
وی با تاکید بر بهره‌مندی از شرایط مناسب جامعه خاطرنشان کرد: امروز زمینه استفاده از فرصت‌ها فراهم است که از جمله آن می‌توان به حکومت و نظام اسلامی اشاره کرد که می‌توان به خوبی درس خواند، مهذب شد و به مردم خدمت کرد.
این مرجع تقلید با تاکید براینکه وقتی نسیم‌های سعادت به سوی انسان آمد باید از آن استفاده کرد تا مبادا غافل ماند، گفت: جوان قلبش پاک است و آمادگی برای پذیرش دارد و می‌تواند از عمرش به خوبی استفاده کند؛ چون ریشه خوب، بد، عالم و یا جاهل بودن در جوانی نهادینه می‌شود و باید مواظب بود این فرصت به غفلت نگذرد.
وی در توصیه به جوانان به عوامل موفقیت اشاره و خاطرنشان کرد: نماز اول وقت، به یاد خدا بودن، کمک کردن به بندگان خدا به زندگی انسان برکت می‌دهد و جوان باید از دوستان ناباب پرهیز نمایند، زیرا این‌گونه افراد سرنوشت او را عوض می‌کنند 

منبع :اعتدال

پیام تسلیت مقام معظم رهبری در رحلت شاعر نامی استاد شاهرخی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی درگذشت شاعر متعهد مرحوم آقای محمود شاهرخی را تسلیت گفتند.

متن پیام به این شرح است:

بسم‌الله‌ الرحمن الرحیم

درگذشت شاعر متعهد مرحوم آقای محمود شاهرخی رحمة‌الله‌علیه را به جامعه‌ی ادبی و هنری کشور و به همه‌ی دوستداران شعر صمیمی او و به خاندان گرامی‌اش تسلیت می‌گویم.

ایشان از پیشکسوتان شعر انقلاب و در شمار نخستین هنرمندانی بودند که با سرمایه‌ی ارزنده‌ی سخن و بیان، به یاری انقلاب شتافتند و هنر خود را صریح و صادق، به خدمت هدفهای والای آن گماشتند.

نسل جوان و بالنده‌ی شعر انقلاب، به این شاعر روان‌سرا، و به دیگر استادان پیشکسوت این عرصه‌ی پرافتخار مدیون‌اند و همه باید قدرشناس این راهگشایان و خط‌شکنان این جبهه‌ی گسترده و خطیر باشیم. رحمت و رضوان الهی را برای آن شاعر و دوست عزیز مسألت می‌کنم.

سیّدعلی‌ خامنه‌ای

‌٢٧/آبان/‌١۳۸۸

شعر استاد شاهرخی در وصف زادگاهش بم

ای عاصمه عصمت و ای خطه ایمان
وی منزل ارباب و فاکوی کریمان

سامان تو مرز هنر و دانش و فرهنگ
دامان تو مهد ادب و حکمت و عرفان

تاریخ گواه است که در هر هنر و فن
خاک تو بسا نادره پرورده به دامان

بس نخبه که پروردی از هر رده و صنف
دانش‌ور و صنعت‌گر و فرجاد و سخن‌دان

چون عدل تویی، زینت پیشانی تاریخ
چون خاک تویی، زیور رخساره ایران

تو در نظر دیده وران جمله جهانی
گویند اگر نصف جهان است صفاهان

در کام من سوخته در وادی حسرت
در چشم من تافته در آتش هجران

آب تو گوارنده‌تر از کوثر و تسنیم
خاک تو طربناک‌تر از روضه رضوان

بوی تو دل آویزتر از عطر عطوفت
کوی تو دل‌انگیز‌تر از کوچه رندان

هر ذره‌ای از خاک دل افروزتر از چرخ
هر شام کند سرمه خورشید فروزان

در سینه دیرینه پر حادثه خویش
آثار بسی داری و اخبار فراوان

بس خط و کتیبه‌ست به دیوار و درت نقش
هست این همه بر منزلت و قدر تو برهان

ثبت است بسی واقعه در دفتر ایام
کز نام بلند تو فسانه‌س به دوران

دور از تو مرا آتش امید به دل مرد
ای قبله آمال من ای خطه کرمان

تا کرد زدامان تو تقدیر مرا دور
چون قطره‌ام افتاده جدا از بر عمان

تا گشت زبیداد فلک مسکن من ری
قسمم همه رنج است و نصیبم همه حرمان

مسعودم و نای‌ام به فغان است در این نای
فرسود تن و جان من این بقعه چون زندان

آزرد چو ناصر جگرم کژدم غربت
ری گشت نفس گیرتر از دره یمگان

این جا نه اثر بینی از مردمی و مهر
و این جا نه نشان یابی از نیکی و احسان

این جا همه در چنبره آز و نیازند
جمعی غم زر دارد و یک قوم غم نان

این قاعده نبود که قیاسی ست به تغلیب
زیرانه چنین‌اند همه مردم تهران

با ماست کریمان و ردانی که بریزند
جان و سر و زر را همه در مقدم یاران

آن شادروانی که به آیین مروت
پوید ز سر صدق ره خدمت انسان

خلق تو زخلقند همه عشق مجسم
اهل تو زلطفند همه چون گل خندان

سامان تو رخشنده‌تر از مهر جان تاب
سکان تو بخشنده‌تر از ابر بهاران

مهمان اگرش آید سوی کرمان گاه
در دم زجگربند نهد مائده بر خوان

سرسبزبمان ای تو به از گلشن مینو
جاوید بمان ای تو به از ملک سلیمان

هر چند که دورم ز تو ای مرز گهر خیز
اما دل و جان است به مهر تو گروگان

فرزند تو هرگز نبرد رشته پیوند
دلبند تو هرگز نرود از سر پیمان

در پرده اگر ساز جنون می‌زند راه
شوریده «مشتاقم» و دلداده ماهان

شاید که پس از مرگ صبا مشت غبارم
آرد سو آن خاک دل آویز گل افشان

ای شهر من ای کعبه اقبالش، خداوند
از فتنه ایام تو را باد نگهبان