پایان پریشانی ها

چشم ها پرسش بی پاسخ حیرانی ها
دست ها تشنه تقسیم فراوانی ها
باگل زخم سر راه تو آذین بستیم
داغ ها در دل ما جای چراغانی ها
حالیا دست کریم تو برای دل ما
سرپناهی ست دراین بی سر و سامانی ها
وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی
ای سرانگشت تو آغاز گل افشانی ها
فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزل ها و غزلخوانی ها
سایه امن کسای تو مرا بر سر بس
تا پناهم دهد از وحشت عریانی ها
چشم تو لایحه روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو پایان پریشانی ها
قیصر امین پور