جنگ نرم و ترور هماهنگ

امتداد ترورهای وحشیانه به فاصله یک ماه، از کردستان تا سیستان و بلوچستان، آن روی دیگر جنگ نرم را به دور از رنگ و بزک نشان داد. یعنی اینکه جنگ نرم خیلی هم نرم و مسالمت جویانه و مدنی نیست و اگر فرصت فراهم شود، چهره خشن خود را به ویژه در مقابل آنها که به ماهیت خزنده و تازنده و کشنده این جنگ پی برده و درصدد کنار زدن نقاب از سیمای آن برآمده اند، نشان می دهد.
فاصله مکانی کردستان تا سیستان بسیار است، شاید بیش از 2هزار کیلومتر اما فاصله زمانی ترور ماموستا ملامحمد شیخ الاسلام نماینده مردم کردستان در مجلس خبرگان (26شهریور) تا عملیات تروریستی اخیر در منطقه «پیشین» سرباز سیستان و بلوچستان که 80 شهید و مجروح برجای گذاشت، بیش از یک ماه نمی شود. البته افتخاری نیست برای سرویس های جاسوسی موساد و سیا و اینتلیجنس سرویس که به واسطه مهره های جنایتکار خود، پیرمردی 75 ساله را پس از اقامه نماز مغرب و عشا در شب 27ماه مبارک رمضان و در مقابل مسجد سیدقطب سنندج ترور کنند یا 80نفر خدمتگزار مردم یا سنی و شیعه بومی منطقه سیستان و بلوچستان را در کنار چادری بی حفاظ که نمایشگاهی از صنایع دستی مردم در آن برپا شده و قرار است زینت همایش وحدت و همدلی باشد، به خاک و خون بکشند. جرم شیخ الاسلام سنی مذهب همان بود که جرم نورعلی شوشتری شیعه مذهب و همه آن برادران سنی و شیعه که در همایش همدلی شرکت جسته بودند. دست دشمن را خوانده بودند و اسرار هویدا می کردند. جرم بزرگی است نترسیدن و به رویارویی جنگ نرم دشمن رفتن و فاش گفتن اینکه خصم، همدلی و همراهی را نشانه رفته است. جرم بزرگی است غمخواری مردم و غصه داری اخوت و وحدت آنها. خون دل خوردنی این چنین و چاره جویی برای چنین غمی، سرانجامش لاجرم، از کوره در رفتن و دستپاچه شدن دشمنی است که نقشه چیده و دام گسترده بود تا به آوای ملایم و فریبا، ملتی را صید کند. جرم سردار شوشتری و ماموستا شیخ الاسلام این بود که به آهنگ خواب آور دشمن گوش نسپردند و با او «هم آهنگی» نکردند. به تعبیر امیرمومنان(ع) «به خدا سوگند چون کفتار نباشم که شکارچی ها با آهنگ خوابش کنند و فریب دهند و غافلگیر سازند تا شکارش کنند» (خطبه 6 نهج البلاغه).
خیلی از ماها بزرگمردی به نام نورعلی شوشتری را نمی شناختیم. روستازاده ای که اگرچه سردار اما گمنام ماند و عمر به خدمتگزاری محرومان گذراند تا پس از سال ها حیات میثم وار و به دوش کشیدن چوبه سربه داری خویش، نام آور شود و بشود همین سردار نورعلی شوشتری که امروز در دل انبو ه نگاه کنجکاو و مشتاق، شوق پیروی از مرامش را زنده کرده است. و خیلی از ماها- جز مردم کردستان- ماموستا شیخ الاسلام را نمی شناختیم تا همین اردیبهشت ماه گذشته که در جریان سفر مقتدای انقلاب به کردستان، گل کرد و 4ماه بعد عطر دلاویز شهادتش، بسیاری را در میان روحانیت شیعه و سنی شیفته مرام خود کرد. به تدبیر او و استقبال مقتدای انقلاب بود که اذان اهل تسنن در شبکه استانی کردستان پخش شد و همو بود که با شمردگی و شیوایی کلام و شیدایی تمام به رهبری خیرمقدم گفت و افزود: «ما در عرض رهبر هیچ قدرتی را نپذیرفته و نخواهیم پذیرفت». او باور داشت «نافع ترین عطیه ای که مقام معظم رهبری حفظه الله) به دنیای اسلام هدیه نمودند، همین فتوای وحدت ملی و انسجام اسلامی است... هر انقلاب دو دوره است. یک دوره استقرار. دوم، دوره استمرار. شما اگر برای استمرار و بقای وجودی این نظام جهاد کنید و نفس نفیس را نثار کنید یقینا اجرتان کمتر از آنها که در فرج حضرت امام برای استقرار نظام جمهوری اسلامی نفس نفیس خودشان را نثار کردند، نیست... در کردستان و در زمان حیات حضرت امام، مردم فرامین ایشان را لبیک می گفتند و در زمان ولایت مقام معظم رهبری همه ما تحت اشاره معظم له هستیم. بارها من به نام مفتی کردستان اعلام کرده ام ما علمای کردستان در عرض رهبری هیچ قدرتی را نپذیرفته و نخواهیم پذیرفت.»
شما حق بدهید به موساد و سازمان سیا و ام آی6 که با وجود طراحی جنگ نرم، سازمانشان به هم بریزد و مجبور شوند کسانی چنین بینا و عازم و مهیا را که شجاعانه و سخاوتمندانه، آبرو برای ملت و کشور و امنیت و استواری و انسجام آن هزینه می کنند، سوژه ترور قرار دهند و الا فلان سیاست باز هم آهنگ که حتی طعمه برای دام گستری آنها می شود، می تواند پرآوازه و مشهور هم بشود و برایش مرحبا و آفرین هم بگویند. به قول شاعر:
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند- رو به صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی زمردن نهراس- مردار شود هر آن که او را نکشند
شوشتری ها و شیخ الاسلام ها که به آرزوی دیرپای خود رسیدند؛ مانند تشنه ای که در ظلمات بیابان ناگهان به آب رسد و جوینده ای که ناگهان در تیرگی شب، مراد گمشده خویش را بیابد. جای تهنیت است برای آنها. «هنیئاً لکم». گوارا باد برشما! ولی ما چه می کنیم؟ با کدام آواز، هم آوا و هم آهنگ می شویم؟ آهنگی که خواب کند یا آوایی که بیدارمان سازد؟ نغمه شومی که وحدت ما را از هم بگسلد و جمعیت مان را پریشان سازد یا دعوت حقی که ما را یکدل کند در برابر دشمن به کمین نشسته؟ اگر خفتیم و دشمنی آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی را انکار کردیم، آیا عداوت آنها و دندان تیز کردن و پنجه کشیدنشان تمام می شود؟ این فدیه های بزرگ کافی نیست تا از خماری و خواب زدگی بیدارمان کند و دیگر دوست و دشمن را اشتباه نگیریم؟
دشمن از همه سو هجوم آورده است. در مرز همان گونه شبیخون می زند که ممکن است در عمق کشور بزند. به شیوه های مختلف ترور می کند، از ترور شخصیت و باور و آرمان تا ترور فیزیکی. ماموران و مزدوران وهابی و منافق و انجمن پادشاهی او همان قدر در ترور جدی هستند که ماموران سکولار و مدنی و دموکرات مآب وی. هرجا ضرورت داشته باشد سراغ سربریدن ارزش ها و باورها می روند و هر جای دیگر که جنایت اقتضای کار باشد- خیابان های تهران یا مرز کردستان و بلوچستان- کوتاهی نمی کنند که این دو، دو لبه قیچی «صهیونیسم مسیحی» هستند برای بریدن ریشه های استواری امت اسلام و ام القرای آن ایران. لازم باشد جنگ مذهب علیه مذهب، مردم علیه مردم، روحانی علیه روحانی و نهاد علیه نهاد راه می اندازند. اقتضا کند، نقاب همراهی با ارزشها و باورها می زنند یا تابلوی حقوق مدنی و مذهبی و قومی مردم را به دست می گیرند و در هر صورت آنچه آماج شبیخون است، وحدت کلمه و کلمه وحدت است که امروز با استقرار جمهوری اسلامی، در قانون اساسی و قلب آن- ولایت و رهبری- نهفته است.
بله، در جنگ نرم هم می شود سر برید اما با پنبه. روزگاری اسب تروا بود، بعدها از آسمان و در تاریکی شب چترباز و کماندو در عمق جبهه حریف می ریختند تا شبیخون بزنند و امروز، تنها تاکتیک موثر و مصلحت آمیز را در «یارگیری از عمق جبهه مقابل» می دانند. قلابی که دشمن در این عرصه می اندازد، آنها را صید می کند و به خدمت درمی آورد که بدشان نیاید قلاب بازی کنند! آنهایی به این قلاب گیر می کنند که بشود هوس هایشان را قلقلک داد و روی هیجان ها و عواطف و عقده هاشان سرمایه گذاری کرد. آنهایی در جنگ نرم به استقبال خودکشی می روند که درست عرصه را نبینند، قطب نمای باورشان از کارافتاده باشد، نفسانیات و گروکشی ها و خودخواهی ها در کام خویش کشیده باشدشان. بدانند این مار خوش خط و خال که همرنگ متن ولی در جهت خلاف آن می خزد، دشمن است اما چون مفتون او شده اند، نیش و دندان وی از خاطر برده باشند.
خون خدمتگزاران بینا و شکیبا و دانا- اهل البصر و الصبر و العلم بموضع الحق- در کمتر از یک ماه و در دو منطقه با 2هزار کیلومتر فاصله به دست تروریست های استخدام شده دشمن بر زمین ریخت تا شهادت دهد آن مردان بی ادعا، دشمن را درست شناخته و هدف را به دقت انتخاب کرده بودند. تلاش برای وحدت، با گروکشی و «فشار از پایین، چانه زنی در بالا» نمی خواند. آنها که در این شعار خالصند، اول وحدت و همدلی و امید و پویایی ملت را نشانه نمی روند- محورهایی که دقیقا در جنگ نرم دشمن هدف است- تا بعدا بنا به ادعا، بنیان خود ویران کرده را بازسازی کنند! دروغ می گویند آنها که در پروژه دشمن برای از هم گسیختن انسجام ملت و قطبی و دسته دسته کردن و روبه روی هم قرار دادن آنها نقش آفرینی کردند، تن به قانون ندادند و از مرز نصیحت ها و هشدارهای رهبری عبور کردند و حالا دعوت به حکمیت و آشتی می کنند.
آنها خیز برداشتند تا وحدت و انسجام یک ملت را در برابر دشمن مهاجم از هم بپاشند و امت را از مدار و محور قوام بخش امامت و رهبری پراکنده سازند. هدف فاز اول پروژه ای که شکست خورد، انسجام بخشیدن به اردوگاهی تازه در برابر قانون اساسی، نظام و رهبری- به اصطلاح طراحان اصلی پروژه، انقلاب مخملی- بود و فاز دوم، چانه زنی برای مهره های ناکام است تا شاید ضمن رسمیت بخشیدن به خیانت بزرگ و جعل عنوان «اپوزیسیون قانونی» برای ضدانقلابیگری که در هیچ کجای دنیا سابقه ندارد، فرصتی بگیرند و دوباره با محوریت مقرّ دشمن، جبهه از هم پاشیده را بازسازی کنند. مروری بر محورهای تبلیغاتی شبکه عنکبوت (شبکه رسانه ای زنجیره ای دشمن در داخل و خارج) نشان می دهد که اتفاقا دشمنان هراسان از وحدت واقعی ملت ایران، چه قدر از این دعوت به حکمیت و آشتی- وحدت به معنای فراموش کردن خیانت ها و جنایت های بی سابقه ای که در این 6، 5 ماه اخیر رخ داد- استقبال می کنند. آیا حق نداریم بپرسیم شبکه چند سر وابسته به «صهیونیسم مسیحی» که خون منادیان راستین وحدت را بر زمین می ریزد و مدار و عمود اصلی آن - رهبری- را کانون بمباران تبلیغاتی خود برای ترور شخصیت قرار می دهد و حتی به ترور شخصیت شهدای وحدت می پردازد، چرا به رویکرد این حضرات که می رسد، آغوش برایشان می گشاید؟ چگونه است که هر کس به نظام منتخب ملت ایران منسوب است، خون یا اعتبار و آبرویش را باید ریخت و به هر نحو ترورش کرد و آن که با این نظام سرجنگ دارد یا از سر حماقت به سوی جبهه خودی شلیک می کند، تبدیل می شود به آزادیخواه و دموکرات و مبارز مدنی و «مرد الهام بخش». اوباما و کلینتون و سارکوزی و براون و پرز و نظایر آنها در فلان یا بهمان رجل سیاسی ما چه دیده بودند که با صدای بلند گفتند حرکات و مواضع آنها برای ما الهام بخش است؟
جنگ نرم است، جنگ نامردی، جنگ تحریف واژه ها و نسبت های ناروا. جنگ زدنی است در کسوت مدنی. آواز در می افکنند و خواب می کنند و بی صدا سر می برند. اما آن که در این هجوم خواب و ارعاب، دید و نترسید و سر برآورد و خروشید که خلایق به هوش باشید و موضع دشمن و دوست را اشتباه نگیرید، آن روی جنگ نرم را می بیند به جرم اینکه مهاجمان را بی نقاب دیده است. شهیدان این هفته های بلوچستان و کردستان ما، دیدبانانی بودند که دشمن را دیده و برای دفاع جنبیده بودند. و مگر معنای شهید جز این است؟ مراقبان بینا و بصیر این دنیا و گواهان و حجت های جهان باقی.
اگر امانتداری و رهروی باید، منطق حق همان است که امیر مومنان فرمود آنجا که از او خواستند جنایتکاران شورشی را تعقیب نکند: «به خدا سوگند چون کفتار نباشم که با آهنگ خوابش کنند و فریبش دهند و شکارش کنند».

زیارتی این چنین.......

 «زیارتی این چنین... »

"هر کس او (معصومه (علیها السلام)) را با معرفت به حق او زیارت کند، پاداش او بهشت است."(1)

سخن بالا از امام رضا (علیه السلام) در شان خواهر بزرگوارش فاطمه معصومه (علیها السلام) می‌باشد. آن حضرت در جای دیگر نیز فرمود: "کسی که معصومه(علیها السلام) را در قم زیارت کند، مانند آن است که مرا زیارت کرده است."(2)

امام صادق و امام جواد (علیهما السلام) نیز نسبت به زیارت حضرت معصومه (علیها السلام) سفارش کرده و پاداش آن را بهشت می‌دانند.(3)و(4) اینها همگی نشان از مقام و مرتبت بلند آن بانوی بزرگوار در پیشگاه خداست؛ چرا که شبیه به این روایات در شان اهل بیت (علیهم السلام) که دارای کمال عصمت هستند، وارد شده که در آن‌ها نیز ثواب بسیار و پاداش فراوان زیارت شگفت آور است؛ اما آیا این پاداش‌های بزرگ به هر نوع زیارتی تعلق می‌گیرد؟

با دقت در روایت اول، امام رضا (علیه السلام) معرفت را شرط اصلی یک زیارت مطلوبی که پاداشش بهشت است، دانسته اند. در نوع توصیه‌های زیارتی وارد شده از معصومین به خصوص زیارت امامان (علیهم السلام) نیز به زیارت عارفانه توصیه شده و مراتب و درجات ثواب و پاداش هم متناسب با درجات معرفت دانسته شده است. بنابراین، مناسب است به برخی از جلوه‌ها و شئون این معرفت بپردازیم:

اولین شاخصه‌ای که در این معرفت نهفته است، آنست که انسان باور داشته باشد که ضمن حرمت نهادن به مقام والای اولیای خدا، باید در همه ی عرصه‌های معنوی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، ایشان را پیشوا و مقتدا قرار داده و به حق از آنان پیروی کند. بدیهی است که رسیدن به این معرفت و اعتقاد نسبت به اولیای خدا زمانی ممکن است که اوصاف والای انسانی و الهی آنان دانسته و از شایستگی‌های وجودی آنان آگاهی لازم و کافی حاصل شود. از این رو اعتراف به کمالات و فضایل آن‌ها از یک سو و اقرار به ضلالت و بی کفایتی دشمنان و مخالفان آن‌ها از سوی دیگر، از شاخصه‌های برجسته ی این نوع از معرفت شناخته می‌شود. بر این پایه در برخی از زیارتنامه‌ها در کنار جمله ی "من نسبت به حق شما معرفت دارم"(5) جمله ی "من نسبت به فضیلت شما اقرار می‌کنم" و " من نسبت به جایگاه شما و گمراهی مخالفین شما آگاه هستم"(6) آمده است.

از سوی دیگر تولی و اظهار ولایت و دوستی نسبت به اولیای خدا و تبری و اظهار عداوت نسبت به دشمنان آنان می‌تواند از بهترین زمینه‌های معرفت و شناخت معرفی شود؛ زیرا انسان به وسیله محبت و دوستی، در حقیقت به خصائص و اخلاق و رفتار و اندیشه اولیای الهی نزدیکتر می‌شود و آنگاه که از دشمنان آنها دور و جدا می‌شود، در واقع از خصلت‌ها و اوصاف تنزیهی و ناشایست که مورد نهی آنهاست، فاصله می‌گیرد. این خود شیوه‌ای عملی در افزایش معرفت است. از این روی نوعا در زیارت نامه‌ها در کنار جمله ی "من نسبت به حق شما معرفت یافته ام"(7)، جمله ی "دوست شما و دوستان شما، کینه‏ور نسبت به دشمنان شما و معاند آنان هستم"(8) آمده است. به عنوان نمونه‌ای دیگر، در زیارتنامه حضرت معصومه(علیها السلام) در کنار عبارت "از خدا می‌خواهم ... معرفت شما را از ما نگیرد" (9)، جمله: "به وسیله ی دوستی و محبت نسبت به شما و بیزاری جستن از دشمنان شما، به خدا تقرب می‌جویم." (10) آمده است تا راه مناسبی برای افزایش معرفت باشد.

 در سایه ی چنین معرفتی است که چونان پاداش‌های بزرگی برای زیارت اولیای خدا برشمرده شده است. لذا رسیدن به آن پاداش‌ها (از جمله بهشت) با زیارت بدون شرایط، پندار باطلی است. بنابر این برای راهیابی به سعادت و هدایت، لزوما باید پیوسته خود را به اخلاق اولیای الهی آراست و خویشتن را از اخلاق دشمنانشان پاک نمود و در راه رضای خدا قدم برداشت که این اولین گام در زیارت با معرفت است ..

 

(برگرفته از کتاب "فلسه ی زیارت و آیین آن تألیف: "حجة الاسلام مرتضی جوادی"(با اندکی تصرف و اضافات))

 

مسابقه مقاله نویسی

موضوع:اصلاح الگوی مصرف چرا؟چگونه؟  

 

آخرین مهلت ارائه :۱۶مهر ۸۸ 

  

 امور تربیتی دبیرستان