یکی از مسائلی که در زندگی روزمره خود با آن مواجه هستیم غیبت است ; مسئله ای که بارها و بارها راجع به آن مطالبی شنیده ایم و یا خوانده ایم و همگی به خوبی می دانیم که غیبت جز گناهان کبیره است با این وجود به راحتی مهمان ناخوانده مجالسمان می شود. یک اعتقاد رایج وجود دارد که غیبت نقل و نبات مجالس زنانه است ولی به وضوح دیده می شود که میان مردان نیز وجود دارد در حقیقت غیبت یکی از محصولات بیکاری است و هیچ تفاوتی در شیوع آن نزد مردان و زنان ندارد. هر جا انگیزه کار و زندگی کمتر باشد غیبت و حرافی بیشتر می شود.
با وجود منابع زیادی که در مذمت و توصیف غیبت هست ولی دیده می شود که حتی قشر تحصیلکرده امروزی نیز به خوبی با آن آشنا نیست و تنها یک طرحواره کلی از غیبت در ذهنش نقش بسته که به شکل سنبلی از غول بی شاخ و دم که نمی شود با آن سر و کله زد در آمده در نتیجه هیچ کوششی برای از بین بردنش نمی کند در حالی که با کمی توجه و تمرکز به راحتی می توان این غول بی شاخ و دم را از پا درآورد.
برای یادآوری مطالب پیرامون غیبت لازم است از مفاهیم بنیادی آن شروع کنیم هر چند که تمام ما با آنها آشنا هستیم .
غیبت چیست
غیبت آن است که چیزی را درباره دیگری بگویند که اگر به گوشش برسد ناراحت شود چه این گفته زبانی باشد چه با اشاره و یا کنایه تفاوتی نمی کند. همچنین این نسبت شامل همه چیز می شود مثلا نسبت به خاندان شخص (بی اصل و نسب است ) بدنش (فلان نقص را دارد) شخصیتش (دیوانه و کم عقل است یا کارهایش از روی حساب و کتاب نیست ) دین و مذهبش (دینش سست است بداخلاق و ریاکار است ) ظاهرش (لباسش چرک است ) و خلاصه تحت هر عنوانی که فرد تحقیر شود شرعا حرام است و انسان در قبال آن مسئول است .
پیامبر(ص ) فرمود : حد غیبت این است که درباره دیگری چیزی بگویی (که اگر به گوشش برسد او را ناخوش آید) و آن صفت در او باشد و اگر دروغ گفته باشی تهمت محسوب می گردد و کسی که در مجلس غیبت حاضر شود و به آن گوش دهد در آن شریک است و اگر از آن جلوگیری کند خداوند او را می بخشد . 1
در قرآن کریم نیز به این مسئله توجه شده است که به چند آیه اشاره شده :
دوست ندارد خدا بلند گفتن بد را مگر از کسی که ستم شده و خدا شنوا و بسیار داناست . (النسا148 )
دنبال مرو آنچه را ندانی زیرا گوش و چشم و دل همه مسئولیت دارند . (اسری 37 )
ای اهل ایمان از بسیار پندارها در حق یکدیگر اجتناب کنید که برخی ظن و پندارها معصیت است و نیز هرگز از حال درونی هم تجسس مکنید و غیبت یکدیگر روا مدارید آیا شما دوست می دارید که گوشت مردار برادر خود را بخورید ! از خدا بترسید که او بسیار توبه پذیر و مهربان است . (الحجرات 12 )
رسول اکرم (ص ) در حدیثی می فرمایند : « بپرهیزید از غیبت که غیبت بدتر است از زناست زیرا زناکار توبه کند و خدا از او بپذیرد و خدا از غیبت کن نگذرد تا غیبت شده از او بگذرد »
در اینجا لازم است توضیحاتی در این باره داده شود :
تعدادی از گناهان حق الله است مانند نماز روزه و.... زمانی که فرد خطاکار توبه می کند مخاطبش خدای متعال است و باید او را راضی و خوشنود ساخت ولی غیبت از جمله گناهانی است که حق الناس به شمار می آید به این معنا که فرد خاطی برای پذیرش توبه اش نزد خدا ابتدا باید فردی که در حق او ظلم شده و غیبتش را کرده خوشنود سازد که معمولا مشکلترین کار همان اقرار به گناه نزد بنده خداست زیرا معلوم نیست که مورد بخشش بنده خدا واقع شود یا نه .
در کتب دینی کفاره غیبت را حلالیت خواستن از فرد غیبت شده دانسته اند البته در بعضی شرایط که فرد غیبت کننده مطمئن نیست طرف مقابل او را حلال می کند یا نه و همچنین زمانی که حلالت خواستن باعث فتنه شود از آن منع شده بنابراین در چنین شرایطی باید برای کسی که از او غیبت کرده و هر زمان که آن شخص را بیاد آورد طلب مغفرت کرد هر چند اگر خبر غیبت به فرد رسیده باشد راهی به جز حلالیت خواستن نمی ماند . 2
رسول اکرم (ص ) می فرماید : « فرد روز قیامت می آید نگاه به نامه عملش میکند اثری از کارهای نیک خود در آن نامه نمی بیند سپس می گوید کجاست کارهای شایسته من که در دنیا انجام داده ام پاسخ داده می شود : تو غیبت مردم را کردی بجای غیبت هایت ثواب های تو در نامه عمل کسانی که غیبت آنها را کردی نوشته شد . » 3
البته در بعضی شرایط و در قبال بعضی افراد غیبت حلال است .
1 ـ کسی که از فردی ستم دیده و جز بیان حقیقت نزد شخص دیگر نمی تواند حق خود را بگیرد .
2 ـ برای کمک به دگرگونی منکر و جلوگیری از گناه بشرط قصد درست و اگر نه حرام است .
3 ـ برای بر حذر داشتن مسلمان از شر و خطر فرد فاسق و برملا کردن حقیقت نزد شخص مشورت خواه مانند امر ازدواج یا شرایط دیگر که فرد نیازمند است طرف مقابلش را بشناسد.
4 ـ شخصی که آشکارا آن فسق را انجام دهد و روگردان نیست از اینکه این کار را از او نقل کنند .
5 ـ آنکه به عیبی معروف شده تا جایی که نام او گردیده و ذکرش عیبگوئی نیست .
6 ـ در صورتی که شنونده از مضمون غیبتش قبلا مطلع باشد در این صورت آبروریزی در میان نیست گرچه ترکش بهتر است .
با تمام این اوصاف مطلبی که بیش از تمام این ها اهمیت دارد چگونگی مبارزه با غیبت است ; شاید هر یک از ما بارها و بارها در خلوت خود تصمیم به ترک غیبت گرفته ایم ولی به محض ملحق شدن به یک جمع دو یا چند نفر ناخودآگاه شروع به غیبت می کنیم و یا شنونده غیبت می شویم . مبارزه با غیبت در عین سادگی نیاز به تمرین و ممارست فراوان دارد و با توکل بر خدا می توان بر آن فائق آمد.
برای درمان هر دردی نیاز است تا علل دچار شدن به آن را پیدا کرد برای ریشه کن کردن غیبت نیز باید در خودمان جستجو کنیم که چه چیز سبب می شود تا از دیگران غیبت کنیم .
در اینجا روایتی از امام صادق (ع ) نقل شده تا راهنمایی باشد برای یافتن دلایل غیبت ; ایشان در روایت مصباح الشریعه برای غیبت چند علت نام برده اند :
1 ـ خشمگین شدن از شخص و برای کسب آرامش بدگوئی او را کردن (به عبارتی تخلیه هیجانی ) .
2 ـ همراهی با دیگران و دوستان هنگام خوشی کردن .
3 ـ از ترس اینکه دیگری بدی او را رو کند شروع به بدگوئی از آن شخص می کند به قولی دست پیش میگیرد که پس نیفتد.
4 ـ زمانی که شخص مرتکب اشتباهی می شود و برای تبرئه کردن خود نام دیگران را هم می برد و میگوید او هم مرتکب شده تا از این طریق کار خود را موجه جلوه دهد.
5 ـ برای جبران کمبودهای خود و جلوه دادن بزرگی خود از دیگری بدگوئی می کند تا مقام خود را بالا برد .
6 ـ حسادت به کسی که مردم به او احترام میکنند و دوستش دارند بنابراین بدگوئی اش را می کند تا از چشم دیگران بیفتد.
7 ـ برای مسخره کردن دیگری و خوار شمردن او .
8 ـ برای ابراز دلسوزی با شخصی که گرفتار گناهی شده هر چند که در این نیت دلسوزی نیست چون اگر دلسوزی بود به خود شخص هشدار داده می شد نه پشت سرش .
9 ـ خشم برای خدا او را به بدگوئی دیگری کشانده که گناهی کرده البته اگر واقعا برای خدا خشمگین شده باید نهی از منکر کند نه غیبت . 5
امید آن است بعد از خواندن این دلایل مسئله کمی ملموس تر شده باشد.
در مباحث روان شناسی انواع مختلفی از رویکردهای درمانی برای بیماری های روحی و روانی وجود دارد که به نظر می رسد رویکرد شناختی در درمان این بیماری مهلک یعنی غیبت موثرترین شیوه باشد.
شناخت درمانی حول محور ذهنیات شخص می چرخد به این معنا که فرد مبتلا ابتدا فرایند ذهنی خود را تغییر می دهد و افکار خود را سازماندهی می کند در واقع برای زبان خود یک مدیریت جدید استخدام می کند مدیری که جلوی هرگونه غیبت را می گیرد.
حال با توجه به فرایند شناخت درمانی برای 10 علت غیبت یک ذهنیت جدید خلق می کنیم :
1 ـ هنگام خشمگین شدن به یاد خشم خداوند افتاد که در صورت غیبت بنده اش در قیامت با آن مواجه خواهد شد . همچنین به صواب فرو خوردن خشم اندیشید که بارها و بارها به آن اشاره شده : الکظم ثمره الحلم ; فرو خوردن خشم میوه بردباری است . 6
2 ـ همراهی کردن دیگران و کسب رضایت دوستان به چه قیمتی به قیمت خشمگین کردن خداوند چگونه میتوان برای رضای مخلوق خداوند را خشمگین کرد. در این شرایط باید خشم خدا را به یاد آورد و این امر را به دوستان نیز یادآوری کرد همین امر موجب خشنودی خداوند می گردد.
3 ـ برای خودستائی خود چگونه می توان خلق خدا را بد جلوه داد مگر این دنیا فانی نیست پس چه ارزشی دارد که برای دو روز ماندن در آن و کسب مقام دنیوی خود را به این خفت ابدی مبتلا کرد.
4 ـ نام بردن شخص دیگر و شریک کردن او در گناه خود چیزی نیست جز افزودن بر گناه قبلی و این همان نادانی محض است و بی شک قطره ای از خواری اشتباهش کاسته نخواهد شد.
5 ـ افتخار به خوبی های خود مجاز است اما نه به غیبت و ریختن آبروی دیگری آبرو ریختن مسلمان عاقبتی جز ذلت ندارد اگر هم با این کار بتوان بین مردم جایگاهی کسب کرد نزد خدا نه تنها جایی نخواهد یافت بلکه مورد خشم او واقع خواهد گشت .
6 ـ حسد بحث جداگانه ای را می طلبد که در اینجا مجال آن نیست همین بس که انسان حسود با غیبت کردن دیگری آتش حسد خود و آتش غضب خداوند را شعله ورتر می کند. این حدیث به خوبی علت غیبت در حسودان را بیان کرده : « غیبت کردن نهایت تلاش شخص عاجز و ناتوان است » . 7
7 ـ زمان مسخره کردن دیگران کافی است باید یک لحظه به عالم فانی نگریست زمانی که پرده ها کنار کشیده می شود و فرد غیبت کننده نزد خداوند فرشتگان و انبیا رسوا می شود آن زمانی که مورد تمسخر تمام عالمیان واقع می شود و با تمام بار گناهان به دوزخ رانده می شود آن وقت است که از تمسخر دیگران هراسناک می شود.
8 ـ دلسوزی بر گناه دیگران خوب است ولی باید مراقب بود که در اثر نادانی این صواب دلسوزی تبدیل به گناه غیبت نشود در این زمان است که به جای دلسوزی دیگران باید به حال خود گریست چون حسنات ما برای شخصی که نامش را برده ایم حساب شده و گناهی که او مرتکب شده به پای ما نوشته می شود.
9 ـ زمانی که برای خدا خشمگین شده و نام فرد گناه کار برده می شود باید به یاد داشت که با غیبت بنده ای دیگر خشم خدا را برای خود خریده ایم در واقع نه تنها در راه او حرکت نکرده ایم بلکه در مقابلش ایستاده ایم . در این لحظات شیطان است که ابراز خشم از طریق غیبت را موجه جلوه می کند تا بنده را مبتلا به گناه کبیره کند.
در پایان مطلب گفته شده را می توان در این حدیث جمع بندی نمود و برای خود ملکه ذهن کرد تا زمان مواجه شدن با غیبت سرلوحه گفتارمان شود : « خود را به غیبت عادت مده که معتاد به غیبت گناه و جرمش بزرگ و عظیم است . » 8
عاطفه حجتی
پاورقی :
1 ـ ارشاد القلوب ـ ترجمه سلگی ج 1 ص 305
2 ـ ارشاد القلوب ـ ترجمه رضایی ج 1 ص 278
3 ـ همان .
4 ـ آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار ج 2 ص 146
5 ـ همان
6 ـ غررالحکم حدیث 8875
7 ـ همان حدیث 7749
8 ـ همان حدیث 7759
همراهی کردن دیگران با « غیبت » کردن و کسب رضایت دوستان به چه قیمتی آیا به قیمت خشمگین کردن خداوند !
ریختن آبروی مسلمان با غیبت کردن عاقبتی جز « ذلت » ندارد اگر چه به این وسیله کسی در بین مردم جایگاهی کسب کند
امام باقرعلیه السلام : « حریص بر دنیا ، همچون کرم ابریشم است که هر چه پیله را بر خود بیشتر بپیچد ، بیرون آمدنش مشکل تر می شود . » (1)
محمد بن علی بن الحسین علیهم السلام ، پنجمین امام شیعیان است . مادر آن حضرت ، فاطمه دختر امام حسن مجتبی علیه السلام است و بدین ترتیب ، امام باقرعلیه السلام نخستین امامی است که پدرش از نسل امام حسین و مادرش از نسل امام حسن علیهما السلام می باشد.
امام باقرعلیه السلام ، علاوه بر « شاکر » و « هادی » به ویژه به « باقر » به معنای شکافنده ملقب است ، و جابرن یزید جعفی در توضیح لقب اخیر گوید : آن حضرت علم را شکافت و رموز و دقائق آن را روشن ساخت . (2)
یعقوبی نیز می نویسد : بدان سبب باقر نامیده شد که علم را شکافت . (3) راغب اصفهانی هم مانند این عبارت را گفته است . (4)
ابن منظور در مورد کلمه « باقر» می گوید : « تبقر » ، داشتن علم و مال زیاد را گویند و به محمد بن علی بن حسین بن علی علیه السلام بدان جهت باقر گفته می شود که آن حضرت علم را شکافت واصول آن را مشخص و طرز استنباط فروع علم از اصول آن را بیان فرمود . (5)
بی تردید چنان که بسیاری از علمای اهل سنت ، نیز گفته اند ، امام باقرعلیه السلام در زمان حیات خویش شهرت فروانی داشته و همواره محضر او از دوست دارانش ، از تمامی بلاد و سرزمینهای اسلامی ، پر بوده است . موقعیت علمی ایشان ، به مثابه شخصیتی عالم و فقیه ، به ویژه به عنوان نماینده علوم اهل بیت ، بسیاری را وا می داشت تا از محضر او بهره گیرند و حل اشکالات علمی و فقهی خود را از او بطلبند . در این میان ، اهل عراق که بسیاری از آنان شیعه بودند بیش از دیگران مفتون شخصیت آن حضرت شده بودند . (6)
مراجعه کنندگان ، خضوعی خاص نسبت به شخصیت علمی امام داشتند چنان که عبدالله بن عطای مکی گوید : علما را در محضر هیچ کسی کوچکتر از زمان حضوردر محضر امام باقرعلیه السلام ندیدم . حکم بن عینیه با تمام عظمت علمی اش در میان مردم ، در برابر آن حضرت مانند دانش آموزی در مقابل معلم خود به نظر می رسید . (7)
شهرت علمی امام، در حد تعبیر ابن عنبة، مشهورتر از آن است که کسی بخواهد آن را بیان کند . (8)
این شهرت در زمان خود ایشان ، نه تنها در حجاز که « کان سید فقهاء الحجاز » (9) بلکه حتی در عراق و خراسان نیز به طور گسترده فراگیرشده بود . چنانکه راوی می گوید : دیدم که مردم خراسان دور حضرت حلقه زده و اشکالات علمی خود را از ایشان می پرسیدند. (10)
ذهبی درباره امام باقر علیه السلام می نویسد : ایشان از کسانی است که بین علم و عمل ، سیادت و شرف و وثاقت و متانت جمع کرده و برای خلافت اهلیت داشت . (11)
ابرش کلبی از هشام بن عبدالملک پرسید: این کیست که مردم عراق او را در میان گرفته و مشکلات علمی خود را از وی می پرسیدند ؟ هشام گفت: این پیامبر کوفه است ، خود را پسر رسول خدا و شکافنده علم و مفسر قرآن می داند . (12)
مردی از اهل شام در مدینه ساکن بود که به خانه امام بسیار می آمد و به امام می گفت: « ... در روی زمین بغض و کینه کسی را بیش از تو در دل ندارم و با هیچ کس بیش از تو و خاندانت دشمن نیستم . و عقده ام آن است که اطاعت خدا و پیامبر و امیر مؤمنان در دشمنی با تو است ، اگر به خانه ات رفت و آمد دارم ، بدان جهت است که تو مردی سخنور ، ادیب و خوش بیان هستی . »
درعین حال امام باقر علیها السلام با او مدارا می فرمود و به نرمی سخن می گفت . چندی گذشت که مرد شامی بیمار شد و مرگ را رویاروی خویش دید پس از زندگی ناامید شد . وصیت کرد که چون در گذرد « امام باقر» بر او نماز گزارد .
شب به نیمه رسید و بستگانش او را مرده ، یافتند . بامداد وصی او به مسجد آمد و امام را دید که نماز صبح به پایان برده و به تعقیبات نماز نشسته است .
عرض کرد : آن مرد شامی به دیگر سرای شتافته و وصیت نموده که شما بر او نماز گزارید .
امام فرمود : او نمرده است... شتاب مکنید تا من بیایم.
پس برخاست ، دو رکعت نماز خواند و دستها را به دعا برداشت ، سپس به سجده رفت و تا طلوع خورشید ، در سجده ماند ، آنگاه به خانه شامی آمد ، بربالین او نشست ، او را صدا زد و پاسخ داد ، امام او را نشانید ، پشتش را بر دیوار تکیه داد و شربتی طلبیده ، به کام او ریخت و به بستگانش فرمود : غذاهای سرد به او بدهند و خود بازگشت .
پس از مدتی کوتاه ، مرد شامی شفا یافت ، به نزد امام آمد و عرض کرد : گواهی می دهم که تو حجت خدا بر مردمانی . (13)
در مکتب امام ابو جعفر باقر العلوم علیه السلام ، شاگردانی نمونه و ممتاز پرورش یافتند که به معرفی برخی ازآنان اشاره می شود :
1-" ابان بن تغلب " : او محضر سه امام - امام زین العابدین ، امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهم السلام - را درک نمود . ابان از شخصیتهای علمی عصر خود بود و در تفسیر، حدیث ، فقه ، قرائت و لغت تسلط بسیاری داشت . والایی دانش ابان چنان بود که امام باقر علیه السلام به او فرمود : در مسجد مدینه بنشین وب رای مردم فتوا بده ، زیرا دوست دارم ، مردم فردی چون تو را در میان شیعیان ما ببینند . (14)
2-" زراره " : دانشمندان شیعه از میان شاگردان امام باقر و امام صادق علیهما السلام ، شش تن را فقیه تر می شمرند که زراره یکی از آنها است . از امام صادق نقل است که فرمود : اگر " برید بن معویه " ، " ابوبصیر" ، " محمد بن مسلم" و " زراره " نبودند . آثار پیامبر ( معارف شیعه ) از میان می رفت، آنان بر حلال و حرام خدا امین هستند . باز فرمود : برید ، زراره ، محمد بن مسلم و احول در زندگی و مرگ نزد من محبوبترین مردمان هستند . (15)
3-" کمیت اسدی " : شاعری سر آمد بود و زبان گویایش در دفاع از اهل بیت ، اشعاری پر مغز می سرود. اشعارش چنان کوبنده و رسوا گر بود که پیوسته از طرف خلفای اموی تهدید به مرگ می شد .
4-" محمد بن مسلم " : فقیه اهل بیت و از یاران راستین امام باقر و امام صادق علیه السلام بود . چنان که گفته شد ، امام صادق او را یکی از آن چهار تن به شمار آورده که آثار پیامبر به وجودشان پا برجا و باقی است .
امام باقر علیه السلام ، هفت ذیحجه سال 114 هجری در پنجاه و هفت سالگی در زمان حاکم ستمگر اموی " هشام بن عبدالملک" مسموم گردیده و شهید شدند . در شامگاه شهادت به فرزند خویش امام صادق علیه السلام فرمود : " من امشب جهان را بدرود خواهم گفت ، هم اکنون پدرم را دیدم که شربتی گوارا نزد من آورد و نوشیدم ، او مرا به سرای جاوید و دیدار حق بشارت داد . "
بدن مطهر آن دریای بیکران دانش خدایی در خاک بقیع ، درکنار پدروجدش امام مجتبی و امام سجاد علیه السلام به خاک سپرده شده است .
1. وسائل الشیعه، ج 2، ص 474
2. علل الشرایع، ج 1، ص 233.
3. یعقوبی، ج 2 ، ص 320.
4. المفردات، ص 54.
5. لسان العرب، ذیل کلمه باقر.
6. الارشاد، ص 282.
7. کشف الغمه، ج 2 ، صص 18-0117
8. عمدة الطالب، ص 195.
9. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید ، ج 15، ص 77.
10. الکافی، ج 6، ص 266.
11. سیراعلام النبلاء، ج 4، ص 402.
12. الکافی، ج 8، ص 120.
13. امالی شیخ طوسی، ص 261.
14. جامع الروات، ج 1 ، ص 9.
15. همان ، صص 325- 324- 0117
دوران جوانی، زمان فراهم بودن فرصتها است
آیتالله مکارم شیرازی گفت: مجالس آلوده زیاد است و باید جوانان مواظب باشند به این مجالس آلوده نشوند و سرنوشت خود را به حضور در محافل گناه عوض نکنند.
به گزارش مرکز خبر حوزه، آیتالله مکارمشیرازی در جمع اقشار مختلف مردم در مدرسه علمیه امیرالمومنین(ع) قم، با تبریک حلول ماه ذیالحجه و سالروز ازدواج امیرالمومنین (ع) و بزرگ بانوی اسلام حضرت زهرا(س) به منابع عظیم علمی و معرفتی نهجالبلاغه اشاره کرد و گفت: در برخورد با کلمات این کتاب گهربار با دریایی از علوم و معارف روبهرو میشویم.
وی افزود: همه سخنان حضرت علی(ع) نور است و هرکدام از کلمات قصار ایشان برای همه به خصوص جوانان درس است.
این مرجع تقلید با اشاره به کلمات قصار خطبه 118 نهجالبلاغه مبنی بر اینکه؛ ضایع کردن فرصت مایه غم، اندوه و ناراحتی است و نباید فرصتسوزی کرد، افزود: بعضی از اسباب و وسایل فرصتها در اختیار ما است، اما بعضیها از اختیار ما خارج است.
آیتالله مکارمشیرازی تصریح کرد: این اسباب همیشه برای انسان فراهم نمیشود و نباید آن را به راحتی از دست داد.
وی فرصت جوانی را بسیار گرانقدر برشمرد و افزود: اگر فرصت جوانی از دست برود برگشت ندارد و دوران جوانی، زمان فراهم بودن فرصتها است که باید مغتنم شمرد.
وی با تاکید بر بهرهمندی از شرایط مناسب جامعه خاطرنشان کرد: امروز زمینه استفاده از فرصتها فراهم است که از جمله آن میتوان به حکومت و نظام اسلامی اشاره کرد که میتوان به خوبی درس خواند، مهذب شد و به مردم خدمت کرد.
این مرجع تقلید با تاکید براینکه وقتی نسیمهای سعادت به سوی انسان آمد باید از آن استفاده کرد تا مبادا غافل ماند، گفت: جوان قلبش پاک است و آمادگی برای پذیرش دارد و میتواند از عمرش به خوبی استفاده کند؛ چون ریشه خوب، بد، عالم و یا جاهل بودن در جوانی نهادینه میشود و باید مواظب بود این فرصت به غفلت نگذرد.
وی در توصیه به جوانان به عوامل موفقیت اشاره و خاطرنشان کرد: نماز اول وقت، به یاد خدا بودن، کمک کردن به بندگان خدا به زندگی انسان برکت میدهد و جوان باید از دوستان ناباب پرهیز نمایند، زیرا اینگونه افراد سرنوشت او را عوض میکنند
منبع :اعتدال