جنگ نرم و ترور هماهنگ

امتداد ترورهای وحشیانه به فاصله یک ماه، از کردستان تا سیستان و بلوچستان، آن روی دیگر جنگ نرم را به دور از رنگ و بزک نشان داد. یعنی اینکه جنگ نرم خیلی هم نرم و مسالمت جویانه و مدنی نیست و اگر فرصت فراهم شود، چهره خشن خود را به ویژه در مقابل آنها که به ماهیت خزنده و تازنده و کشنده این جنگ پی برده و درصدد کنار زدن نقاب از سیمای آن برآمده اند، نشان می دهد.
فاصله مکانی کردستان تا سیستان بسیار است، شاید بیش از 2هزار کیلومتر اما فاصله زمانی ترور ماموستا ملامحمد شیخ الاسلام نماینده مردم کردستان در مجلس خبرگان (26شهریور) تا عملیات تروریستی اخیر در منطقه «پیشین» سرباز سیستان و بلوچستان که 80 شهید و مجروح برجای گذاشت، بیش از یک ماه نمی شود. البته افتخاری نیست برای سرویس های جاسوسی موساد و سیا و اینتلیجنس سرویس که به واسطه مهره های جنایتکار خود، پیرمردی 75 ساله را پس از اقامه نماز مغرب و عشا در شب 27ماه مبارک رمضان و در مقابل مسجد سیدقطب سنندج ترور کنند یا 80نفر خدمتگزار مردم یا سنی و شیعه بومی منطقه سیستان و بلوچستان را در کنار چادری بی حفاظ که نمایشگاهی از صنایع دستی مردم در آن برپا شده و قرار است زینت همایش وحدت و همدلی باشد، به خاک و خون بکشند. جرم شیخ الاسلام سنی مذهب همان بود که جرم نورعلی شوشتری شیعه مذهب و همه آن برادران سنی و شیعه که در همایش همدلی شرکت جسته بودند. دست دشمن را خوانده بودند و اسرار هویدا می کردند. جرم بزرگی است نترسیدن و به رویارویی جنگ نرم دشمن رفتن و فاش گفتن اینکه خصم، همدلی و همراهی را نشانه رفته است. جرم بزرگی است غمخواری مردم و غصه داری اخوت و وحدت آنها. خون دل خوردنی این چنین و چاره جویی برای چنین غمی، سرانجامش لاجرم، از کوره در رفتن و دستپاچه شدن دشمنی است که نقشه چیده و دام گسترده بود تا به آوای ملایم و فریبا، ملتی را صید کند. جرم سردار شوشتری و ماموستا شیخ الاسلام این بود که به آهنگ خواب آور دشمن گوش نسپردند و با او «هم آهنگی» نکردند. به تعبیر امیرمومنان(ع) «به خدا سوگند چون کفتار نباشم که شکارچی ها با آهنگ خوابش کنند و فریب دهند و غافلگیر سازند تا شکارش کنند» (خطبه 6 نهج البلاغه).
خیلی از ماها بزرگمردی به نام نورعلی شوشتری را نمی شناختیم. روستازاده ای که اگرچه سردار اما گمنام ماند و عمر به خدمتگزاری محرومان گذراند تا پس از سال ها حیات میثم وار و به دوش کشیدن چوبه سربه داری خویش، نام آور شود و بشود همین سردار نورعلی شوشتری که امروز در دل انبو ه نگاه کنجکاو و مشتاق، شوق پیروی از مرامش را زنده کرده است. و خیلی از ماها- جز مردم کردستان- ماموستا شیخ الاسلام را نمی شناختیم تا همین اردیبهشت ماه گذشته که در جریان سفر مقتدای انقلاب به کردستان، گل کرد و 4ماه بعد عطر دلاویز شهادتش، بسیاری را در میان روحانیت شیعه و سنی شیفته مرام خود کرد. به تدبیر او و استقبال مقتدای انقلاب بود که اذان اهل تسنن در شبکه استانی کردستان پخش شد و همو بود که با شمردگی و شیوایی کلام و شیدایی تمام به رهبری خیرمقدم گفت و افزود: «ما در عرض رهبر هیچ قدرتی را نپذیرفته و نخواهیم پذیرفت». او باور داشت «نافع ترین عطیه ای که مقام معظم رهبری حفظه الله) به دنیای اسلام هدیه نمودند، همین فتوای وحدت ملی و انسجام اسلامی است... هر انقلاب دو دوره است. یک دوره استقرار. دوم، دوره استمرار. شما اگر برای استمرار و بقای وجودی این نظام جهاد کنید و نفس نفیس را نثار کنید یقینا اجرتان کمتر از آنها که در فرج حضرت امام برای استقرار نظام جمهوری اسلامی نفس نفیس خودشان را نثار کردند، نیست... در کردستان و در زمان حیات حضرت امام، مردم فرامین ایشان را لبیک می گفتند و در زمان ولایت مقام معظم رهبری همه ما تحت اشاره معظم له هستیم. بارها من به نام مفتی کردستان اعلام کرده ام ما علمای کردستان در عرض رهبری هیچ قدرتی را نپذیرفته و نخواهیم پذیرفت.»
شما حق بدهید به موساد و سازمان سیا و ام آی6 که با وجود طراحی جنگ نرم، سازمانشان به هم بریزد و مجبور شوند کسانی چنین بینا و عازم و مهیا را که شجاعانه و سخاوتمندانه، آبرو برای ملت و کشور و امنیت و استواری و انسجام آن هزینه می کنند، سوژه ترور قرار دهند و الا فلان سیاست باز هم آهنگ که حتی طعمه برای دام گستری آنها می شود، می تواند پرآوازه و مشهور هم بشود و برایش مرحبا و آفرین هم بگویند. به قول شاعر:
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند- رو به صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی زمردن نهراس- مردار شود هر آن که او را نکشند
شوشتری ها و شیخ الاسلام ها که به آرزوی دیرپای خود رسیدند؛ مانند تشنه ای که در ظلمات بیابان ناگهان به آب رسد و جوینده ای که ناگهان در تیرگی شب، مراد گمشده خویش را بیابد. جای تهنیت است برای آنها. «هنیئاً لکم». گوارا باد برشما! ولی ما چه می کنیم؟ با کدام آواز، هم آوا و هم آهنگ می شویم؟ آهنگی که خواب کند یا آوایی که بیدارمان سازد؟ نغمه شومی که وحدت ما را از هم بگسلد و جمعیت مان را پریشان سازد یا دعوت حقی که ما را یکدل کند در برابر دشمن به کمین نشسته؟ اگر خفتیم و دشمنی آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی را انکار کردیم، آیا عداوت آنها و دندان تیز کردن و پنجه کشیدنشان تمام می شود؟ این فدیه های بزرگ کافی نیست تا از خماری و خواب زدگی بیدارمان کند و دیگر دوست و دشمن را اشتباه نگیریم؟
دشمن از همه سو هجوم آورده است. در مرز همان گونه شبیخون می زند که ممکن است در عمق کشور بزند. به شیوه های مختلف ترور می کند، از ترور شخصیت و باور و آرمان تا ترور فیزیکی. ماموران و مزدوران وهابی و منافق و انجمن پادشاهی او همان قدر در ترور جدی هستند که ماموران سکولار و مدنی و دموکرات مآب وی. هرجا ضرورت داشته باشد سراغ سربریدن ارزش ها و باورها می روند و هر جای دیگر که جنایت اقتضای کار باشد- خیابان های تهران یا مرز کردستان و بلوچستان- کوتاهی نمی کنند که این دو، دو لبه قیچی «صهیونیسم مسیحی» هستند برای بریدن ریشه های استواری امت اسلام و ام القرای آن ایران. لازم باشد جنگ مذهب علیه مذهب، مردم علیه مردم، روحانی علیه روحانی و نهاد علیه نهاد راه می اندازند. اقتضا کند، نقاب همراهی با ارزشها و باورها می زنند یا تابلوی حقوق مدنی و مذهبی و قومی مردم را به دست می گیرند و در هر صورت آنچه آماج شبیخون است، وحدت کلمه و کلمه وحدت است که امروز با استقرار جمهوری اسلامی، در قانون اساسی و قلب آن- ولایت و رهبری- نهفته است.
بله، در جنگ نرم هم می شود سر برید اما با پنبه. روزگاری اسب تروا بود، بعدها از آسمان و در تاریکی شب چترباز و کماندو در عمق جبهه حریف می ریختند تا شبیخون بزنند و امروز، تنها تاکتیک موثر و مصلحت آمیز را در «یارگیری از عمق جبهه مقابل» می دانند. قلابی که دشمن در این عرصه می اندازد، آنها را صید می کند و به خدمت درمی آورد که بدشان نیاید قلاب بازی کنند! آنهایی به این قلاب گیر می کنند که بشود هوس هایشان را قلقلک داد و روی هیجان ها و عواطف و عقده هاشان سرمایه گذاری کرد. آنهایی در جنگ نرم به استقبال خودکشی می روند که درست عرصه را نبینند، قطب نمای باورشان از کارافتاده باشد، نفسانیات و گروکشی ها و خودخواهی ها در کام خویش کشیده باشدشان. بدانند این مار خوش خط و خال که همرنگ متن ولی در جهت خلاف آن می خزد، دشمن است اما چون مفتون او شده اند، نیش و دندان وی از خاطر برده باشند.
خون خدمتگزاران بینا و شکیبا و دانا- اهل البصر و الصبر و العلم بموضع الحق- در کمتر از یک ماه و در دو منطقه با 2هزار کیلومتر فاصله به دست تروریست های استخدام شده دشمن بر زمین ریخت تا شهادت دهد آن مردان بی ادعا، دشمن را درست شناخته و هدف را به دقت انتخاب کرده بودند. تلاش برای وحدت، با گروکشی و «فشار از پایین، چانه زنی در بالا» نمی خواند. آنها که در این شعار خالصند، اول وحدت و همدلی و امید و پویایی ملت را نشانه نمی روند- محورهایی که دقیقا در جنگ نرم دشمن هدف است- تا بعدا بنا به ادعا، بنیان خود ویران کرده را بازسازی کنند! دروغ می گویند آنها که در پروژه دشمن برای از هم گسیختن انسجام ملت و قطبی و دسته دسته کردن و روبه روی هم قرار دادن آنها نقش آفرینی کردند، تن به قانون ندادند و از مرز نصیحت ها و هشدارهای رهبری عبور کردند و حالا دعوت به حکمیت و آشتی می کنند.
آنها خیز برداشتند تا وحدت و انسجام یک ملت را در برابر دشمن مهاجم از هم بپاشند و امت را از مدار و محور قوام بخش امامت و رهبری پراکنده سازند. هدف فاز اول پروژه ای که شکست خورد، انسجام بخشیدن به اردوگاهی تازه در برابر قانون اساسی، نظام و رهبری- به اصطلاح طراحان اصلی پروژه، انقلاب مخملی- بود و فاز دوم، چانه زنی برای مهره های ناکام است تا شاید ضمن رسمیت بخشیدن به خیانت بزرگ و جعل عنوان «اپوزیسیون قانونی» برای ضدانقلابیگری که در هیچ کجای دنیا سابقه ندارد، فرصتی بگیرند و دوباره با محوریت مقرّ دشمن، جبهه از هم پاشیده را بازسازی کنند. مروری بر محورهای تبلیغاتی شبکه عنکبوت (شبکه رسانه ای زنجیره ای دشمن در داخل و خارج) نشان می دهد که اتفاقا دشمنان هراسان از وحدت واقعی ملت ایران، چه قدر از این دعوت به حکمیت و آشتی- وحدت به معنای فراموش کردن خیانت ها و جنایت های بی سابقه ای که در این 6، 5 ماه اخیر رخ داد- استقبال می کنند. آیا حق نداریم بپرسیم شبکه چند سر وابسته به «صهیونیسم مسیحی» که خون منادیان راستین وحدت را بر زمین می ریزد و مدار و عمود اصلی آن - رهبری- را کانون بمباران تبلیغاتی خود برای ترور شخصیت قرار می دهد و حتی به ترور شخصیت شهدای وحدت می پردازد، چرا به رویکرد این حضرات که می رسد، آغوش برایشان می گشاید؟ چگونه است که هر کس به نظام منتخب ملت ایران منسوب است، خون یا اعتبار و آبرویش را باید ریخت و به هر نحو ترورش کرد و آن که با این نظام سرجنگ دارد یا از سر حماقت به سوی جبهه خودی شلیک می کند، تبدیل می شود به آزادیخواه و دموکرات و مبارز مدنی و «مرد الهام بخش». اوباما و کلینتون و سارکوزی و براون و پرز و نظایر آنها در فلان یا بهمان رجل سیاسی ما چه دیده بودند که با صدای بلند گفتند حرکات و مواضع آنها برای ما الهام بخش است؟
جنگ نرم است، جنگ نامردی، جنگ تحریف واژه ها و نسبت های ناروا. جنگ زدنی است در کسوت مدنی. آواز در می افکنند و خواب می کنند و بی صدا سر می برند. اما آن که در این هجوم خواب و ارعاب، دید و نترسید و سر برآورد و خروشید که خلایق به هوش باشید و موضع دشمن و دوست را اشتباه نگیرید، آن روی جنگ نرم را می بیند به جرم اینکه مهاجمان را بی نقاب دیده است. شهیدان این هفته های بلوچستان و کردستان ما، دیدبانانی بودند که دشمن را دیده و برای دفاع جنبیده بودند. و مگر معنای شهید جز این است؟ مراقبان بینا و بصیر این دنیا و گواهان و حجت های جهان باقی.
اگر امانتداری و رهروی باید، منطق حق همان است که امیر مومنان فرمود آنجا که از او خواستند جنایتکاران شورشی را تعقیب نکند: «به خدا سوگند چون کفتار نباشم که با آهنگ خوابش کنند و فریبش دهند و شکارش کنند».

وظایف منتظران

آیت الله جوادی آملی

تکلیف خاص آنها درباره انتظار فرج
آن بخشی که مربوط به نیروهای رزمی است، أعم از سپاه و ارتش و بسیج و مانند آن، همان است که طبق آن روایت معروف وجود مبارک امام صادق (ع) فرمود : هر کدام از شماها قبل از ظهور آن حضرت خود را مهیا کند، و الیعد احدکم قبل خروج ه ) و لو ب سهم. آنجا لقب پر برکت قیام را اسم می برد که ما از آن با ضمیر یاد کردیم. فرمود: قبل از ظهور آن حضرت هر کسی خود را آماده کند، ولو با یک تیر ! برای اینکه یا فرمان جهاد صادر می شود، یا لاأقل می خواهد از خودش دفاع بکند. این نیروی رزمی، این بسیجی بودن، این با تیر آشنا بودن؛ وظیفه کسانی است که در خط مقدّم انتظار به سر می برند در بخش های نظامی.این ولو با یک تیر خودش را آماده بکند، نشانه آن است که وجود مبارک حضرت، دشمنان فراوانی دارد؛ بالأخره این دشمنان از هر طرف حمله می کنند و یاران حضرت هم باید از هرطرفی دفاع بکنند.
وظیفه مخصوص حوزویان و دانشگاهیان درباره انتظار فرج
امّا آن وظیفه مخصوص حوزویان و دانشگاهیان که کارهای فرهنگی به عهده آنهاست، و رسالت های اعتقادی و اخلاقی و فقهی را به عهده دارند؛ این است که منتظر باشند تا وجود مبارک حضرت بیاید و دلها را پر از بی نیازی کند. حضرت چند تا کار می کند، کار جهانی. یکی همان عدل گستری است که یملأ الله ب ه الأرض ق سطاً و عدلاً (1)، که کمتر کسی این روایت ها را نشنیده باشد. یعنی وجود مبارک حضرت که آمدند، جهان را پر از عدل و داد می کنند. امّا آنچه که مهم تر از عدل و داد بیرونی است آن است که روح استغنا و بی نیازی را در دلهای پیروانش زنده می کند. ب ه یملأ الله سبحانه و تعالی قلوب امّت ی م ن الا ست غنا. دلهای پیروان ما را پر از بی نیازی می کند.
باور نزدیکی خدای سبحان به انسان
لازمه کسب مقام« استغنا »
یک کسی که چشمش به جیب زید است و کیف عمرو؛ این نه عالم می شود، نه فقیه می شود، نه منتظر حضرت ! این کاسب در می آید؛ حواستان جمع باشد. کاسب هرگز منتظر حضرت نیست ! یک ملّتی مستقل است که مستغنی باشد، ملّتی مستغنی است که خودکفا باشد. هم بفهمد که همه قدرتها از ناحیه خداست، ل لّه جنود السّموات و الأرض (2). این را باید بفهمد؛ نه تقلیداً، که تحقیقاً؛ یک. باید بفهمد ما بنده اوئیم و او خدای ماست، دلیلی ندارد با او رابطه نداشته باشیم !! فاصله ای نیست بین ما و او، محجوب هم که نیستیم، درمانی هم که ندارد، راه را هم که نبسته است، مرتب هم دعوت کرده؛پس چه دلیلی دارد که ما با او رابطه نداشته باشیم ؟! او که فرمود : أنا اقرب ل یه م ن حبل الورید(3)، فرمود : ذا سألک ع باد ی عنّی فنّی قریأ اج یب (4)، اینکه فرمود : نحن اقرب ا ل یه م نکم و لک ن لا تبص رون (5)، اینکه فرمود : و هو معکم ین ما کنتم(6)؛ اینکه فرمود : من خدای شمایم، شما بنده منید؛ هر چه می خواهید از من بخواهید، از دیگری نخواهید.
و لذادلیلی ندارد ما از غیر او بخواهیم، و دلیلی ندارد به او نزدیک نشویم !! خودش دعوت کرده. دلیلی ندارد که ما این لباس ] لباس روحانیّت [ را لباس کسب قرار بدهیم؛ حیف است ! آن که به فکر مرید بازی است، به فکر جمع زید و عمرو است؛ او نه منتظر حضرت است، نه حضرت به او اعتنا می کند!
کسی منتظر حضرت است که روح بی نیازی داشته باشد. البتّه ادب سر جایش محفوظ است، ما همه را احترام می کنیم؛ ادب یک مطلب دیگر است، امّا جیب زید و کیف عمرو را نگاه کردن، این روحیه گدائی با امامت پروری سازگار نیست، با انتظار او سازگار نیست. این روایت را حتماً طلبه ها بیشتر بخوانند که فرمود : وجود مبارک حضرت که آمد، یملأ قلوب امّه جدّ ه غ ناً. پر از بی نیازی می کند؛ روح گدائی را بر می دارد. آنوقت، این می شود منتظر راستین.
به ما نگفتند : راه چشم دوزی مردم را ببندید و جای دیگر را نبینید ! به ما گفتند : جیب مردم را نگاه نکن، ل لّه خزائ ن السّموات و الأرض (7)را نگاه کن. آن فراوان است، نزدیک هم هست، به تو می دهد. فرمود : اینجا را نگاه بکن ! اگر ملّتی اینچنین شد،سعی می کند مشکل خودش را حل بکند. حضرت اوّل آدم درست می کند، بعد مستقل می کند. اوّل استغنا، بعد استقلال. این شعارهائی که ما می گوئیم : استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی؛ یعنی جمهوری اسلامی اوّل به آدم استغنا می دهد، روح بی نیازی می دهد، بزرگواری و عزّت و احترام می دهد؛ یک ملّت بزرگوار، هم مستقل است، هم آزاد. و وجود مبارک ولی عصر (أرواحنا فداه) اوّل روح بی نیازی می دهد، بعد مستقل می کند.
بی نیازی در دو بخش
« اقتصادی » و « معرفتی »
بی نیازی هم دو قسم است؛ یک بی نیازی اقتصادی است که اگر ما به این هم برسیم، برای ما خیلی مغتنم است که این حدأقل بی نیازی است. یک بی نیازی اخلاقی و معرفتی است که آن نصیب گروهی از انسانها می شود. بی نیازی اقتصادی فعلاً برای ما اصل است، یعنی ما روی پای خودمان بایستیم. همه چیز داشته باشیم، منتها از خود. در هیچ امر به بیگانه وابسته نباشیم؛ این چیز خوبی است. همه وسائل رفاهی را داشته باشیم، منتها از خود ؛ نیازی به بیگانه نداشته باشیم. این حدأقل استغناست ! آن استغنائی که بهره گروهی از انسانها می شود، آن این است که به ما فرمودند : ا ست غنائک عن الشّ یء خ یأ م ن ا ست غنائ ک ب ه. انسان اگر از چیزی بی نیاز باشد، بهتر از آن است که به وسیله او بی نیاز بشود. البتّه این هم گفتنش سخت است، هم درکش سخت است، و هم عملش سخت تر ! درک و گفتار و بحثش صعب است، عملش مستصعب.
حقیقت بی نیازی در رفتار و گفتار عمیق حضرت امیر (ع)
یک وقتی وجود مبارک حضرت امیر به عسل مصفّای خوش رنگ نگاه کردند، فرمودند : خیلی خوشرنگی، ولی نمی دانم مزّه ات چیست ! با اینکه خاورمیانه در اختیار حضرت امیر بود آن 5 سالی که حاکم بود؛ چون امپراطوری ایران هم تسلیم شده بود، امپراطوری روم هم تسلیم شده بود، خاورمیانه کشوری نبود که زیر مجموعه حکومت حضرت امیر نباشد ! در صدر اسلام البتّه آنها اسلام نیآورده بودند، ولی بعد از فتوحات همه مسلمان شدند ! استاندارهای حضرت امیر در آذربایجان بودند، در کرمان بودند، در اهواز بودند.
در آن بحبوحه قدرت فرمود : ا ست غنائک عن الش یء خ یأ م ن ا ست غنائ ک ب ه. از چیزی بی نیاز باشی، بهتر از آن است که به وسیله آن بی نیاز باشی. چون کسی که مستغنی عن شیء است، این مظهر خداست. آنکه مستغنی ب شیء است، این فقیر است. چون ما یک (فقیر) داریم، یک (مستغنی) داریم، یک (غنی).
فقیر مجموعه دو تا سلب است، مستغنی مجموعه یک سلب و یک ایجاب است، و غنی مجموعه دو تا ایجاب است. فقیر به کسی می گویند که نیازمند باشد، یک. چیزی که نیاز او را بر طرف کند نداشته باشد، دو. این دو تا نقص دارد؛ مستغنی یک نقص دارد که نیازمند به چیزی هست، یک. چیزی که مشکل او را و نیاز او را برطرف بکند، دارد. به این می گویند : مستغنی. غنی آن است که اصلاً نیاز ندارد؛ شریف تر از آن است که محتاج باشد ! آن فقط ذات أقدس له است که انتم الفقراء لی الله و الله هو الغن ی (8). بندگان صالح که مظهر خدای غنی هستند، سعی می کنند ا ست غنائک عن الش یء خ یأ م ن ا ست غنائ ک ب ه را فراهم بکنند که این هم نصیب گروهی از انسانها می شود. ولی حدأقلش این است : یک ملّتی مستغنی باشد، روی پای خودش بایستد. هر چه را می خواهد، خودش داشته باشد؛ این یک کمالی است.
وجود مبارک حضرت اوّل استغنا در ملّت ایجاد می کند، بعد استقلال و آزادی. و این استغنا هم یک وصف نفسانی است؛ لذا در روایات ظهور آن حضرت آمده است که دلهای امت اسلامی را پر از استغنا می کند. یملأ قلوب امّه جدّ ه م ن الست غنا. آنوقت چنین ملّت بی نیازی اهل رشوه نیست، اهل عشوه نیست، اهل تجاوز نیست؛ نه به مال مردم تعدّی می کند، نه به حقوق دیگران؛ تا اینکه به دستگاه قضائی یا پلیسی مراجعه کند و رشوه بدهد، بخواهد مشکل خودش را حل کند ! قهراً عدل و داد عالمگیر می شود. وقتی عدل گسترده می شود که بی نیازی قبلاً حاصل شده باشد.
وجود مبارک حضرت کاری می کند که مردم بی نیاز بشوند. نه در اثر ثروت، چون آنها که غنی ترند که محتاج ترند ! غالب این فسادها هم از متکاثران است. آنهایند که اهل تعدّی اند، آنهایند که اهل قاچاقند، آنهایند که اهل احتکارند، آنهایند که اهل کم فروشی اند، آنهایند که اهل گرانفروشی اند، آنهایند که اهل رشوه اند ! اینچنین نیست که اگر کسی وضع مالی اش خوب باشد، ملکات فاضله نصیبش شده باشد !! بالأخره آنها اگر بدتر از دیگران نباشند، مثل دیگرانند. عمده،روح بی نیازی است که حضرت افاضه می کند، بعد عدل را عالمگیر می کند.
شباهت ظهور حضرت ولی عصر (عج)
با برپائی صحنه قیامت
حالا چگونه انسان،منتظر آن حضرت است ؟ به ما فرمودند به اینکه منتظر باید باشید، و وظیفه ما هم هست، دعا هم باید بکنیم؛ و حضرت هم ظهورش معلوم نیست در چه وقت است، هم کیفیّت ظهورش نظیر جریان قیامت،ناگهانی است. اینجا دو تا مسئله هست؛ یکی اینکه وقت مشخص نیست، نمی شود وقت تعیین کرد، ما هر لحظه باید منتظر باشیم. یکی اینکه حضرت هم دفعتاً ظهور می کند، مثل قیامت که فتأتیه م بغتهً فتبهتهم (9).
قیامت اینطور است؛ دفعتاً که می آید، آدم را مبهوت می کند. بهتان را هم که بهتان می گویند، برای اینکه آدم کاری را که نکرده، به آدم نسبت بدهند؛ آدم مبهوت می شود ! که من این حرف را نزدم، چرا به من نسبت می دهند. قیامت هم آدم را مبهوت می کند، ظهور حضرت هم آدم را مبهوت می کند. ما باید آماده باشیم برای پرورش آن استغنا.اگر تمرین نکنیم؛ حالا حضرت ظهور کرد، چگونه این ملکات را یک شبه ما فراهم می کنیم؟!
چگونگی گسترش عدل و داد جهانی
در عصر ظهور حضرت ولی عصر (عج)
از اینجا معلوم می شود که وظیفه حوزویان، مخصوصاً کسانی که حافظان قرآنند و در خدمت قرآن و عترت اند، این رسالت و این تعهد،بیشتر سنگینی می کند. و آن این است که می دانید همه انبیاء و اولیاء آمدند، همه گزارش دادند؛ مخصوصاً عترت طاهرین (ع) که گفتند : جهان را ذات أقدس له به وسیله مهدی موعود (ع) پر از عدل و داد می کند. اوّلاً حکومت، حکومت اسلامی خواهد شد؛ الب یعه ل لّه(10) در چهره پرچم حضرت نوشته خواهد شد.
با این گسترش صنعت و تکنولوژی و علم و آدم کشی و قانون جنگل، چه جوری بشر پر از عدل و داد می بیند جهان را ؟! حضرت چه قدر می کشد ؟ حالا بر فرض الآن ظهور کرد، الآن تقریباً نزدیک 7 میلیارد بشر است؛ چه قدر اینها را می کشد ؟! شما عراق می روید، آنجور است؛ افغانستان می روید، آنجور است؛ فلسطین می روید، آنجور است؛ شمالتان می روید، آنجور است؛ جنوبتان می روید، آنطور است. غرب و شرق را هم که می بینید، ظهر الفساد ف ی البرّ و البحر ب ما کسبت اید ی النّاس(11). حضرت چه قدر را می کشد ؟! حالا بر فرض 1 میلیارد را کشت، مگر اصلاح می شود ؟! تازه ترور شروع می شود. کشتن و جنگ کردن و از بین بردن یکی از کارهای کوچک آن حضرت است. مگر با کشتن،جهان اصلاح می شود ؟!
بالاتر رفتن عقل و فرهنگ مردم
در عصر ظهور منجی موعود (عج)
آن کار مهمی را که حضرت می کند، و همگان باید در آن مسیر گام برداریم، مخصوصاً حوزویان و دانشگاهیان؛ این است که وجود مبارک حضرت که ظهور کردند؛ حالا یا خود حضرت دستی به رئوس مردم آن روز می کشند به اذن الله، یا کلمه وضع یده، ضمیر به الله بر می گردد؛ خدای سبحان دست لطف، دست بی دستی روی سر مردم می کشد که تکمل ب ه احلامهم و عقولهم(12). فرهنگ مردم بالا می آید، عقل مردم بالا می آید، علم مردم بالا می آید؛ آنوقت از آن به بعد اداره کشور آسان است. اگر این ایران که الآن 70 میلیون جمعیت دارد، غالب اینها در حد حوزویان و دانشگاهیان بودند ، اداره کشورمان آسان بود ! این همه پلیس 110 و بگیر و بزن و ببند و قاچاق مواد قاچاق و اعتیاد و ... نیست.
هر چه عقل مردم، علم مردم، درک مردم بالاتر بیاید، فساد کمتر می شود. مهم ترین کار حضرت این است که عقل مردم را بالا می برد، نه تنها علم مردم را ! آنهائی که عاقلند، از علمشان حداکثر بهره صحیح را می برند. دیگر با تکنولوژی و با علم به فکربمب اتم سازی نیستند! آنکه عاقل است به دنبال این کار نمی رود؛ به دنبال مواد مخدّر وخانه فساد و اعتیاد و استعمار و استثمار و استحمار و اینها نمی رود ! عاقل، راه خودش را می بیند، مسیر دیگران را هم نمی بندد.
اگر چنانچه وجود مبارک حضرت بیاید، با عنایت الهی فرهنگ مردم، عقل مردم را بالا ببرد، 313 تا شاگرد هم مثل امام داشته باشد، اصلاح جهان آسان است. این بزرگوار یک نفره این عظمت را ایجاد کرده ! 313 شاگرد مثل امام داشته باشد؛ قسمت مهم این است. البتّه کسی بخواهد در برابر حکومت اسلامی مقاومت کند، آسیب می بیند. امّا اینچنین نیست که با شمشیر پیش برود ! شمشیر هم هست، مثل صدر اسلام.
درصدر اسلام قسمت مهم کاری که وجود مبارک پیغمبر و حضرت امیر (سلام الله علیهما) کردند؛با آن سخنرانی ها و سنّت و سیرت نورانی؛ عقل مردم را آوردند بالا. مردم را به وفاق ملّی رساندند، متّحد کردند، آن فاصله های اوس و خزرج برداشته شد، مردم عاقل شدند. عاقل که شدند، آن خونریزی ها وغارتگری ها از بین رفت.
شکوفائی عقل و بالا بردن فرهنگ اعراب تحت تربیت پیامبر اکرم (ص)
حضرت فرمود: شما یادتان است؛ پدران تان یا خود شماها از سوسمار نمی گذشتید ! این عرب سوسمار خوار را حضرت طوری تربیت کرد که فرمود : در حال احرام از آهو باید صرف نظر کنی !! گفتند : چشم. لا تقتلوا الصّ ید و انتم حرم (13). حالا یک عرب غارتگر سوسمار بخور را اینجور کرده که از آهو می گذرد ! این آهو را باید در تاریخ می شنید که آهو یعنی چه !! حالا و لیبلونّکم ب ش یء م ن الصّ ید تناله ایدیکم و ر ماحکم (14)؛ ولی در عرفات، در مشعر، در منا، در حرم خدا، در حال احرام یا غیر احرام در حال حرم دست به اینها نزنید، عرض کردند : چشم. اینهائی که کارشان خونریزی بود، اوس و خزرج؛ اینهائی که کارشان سوسمار خوری بود، می رفتند به شکار سوسمار؛ حالا از آهو می گذرند ! آنوقت چنین ملّتی،هم توانست امپراطوری ایران را رام بکند، هم امپراطوری روم را در غرب رام بکند، و خاورمیانه را یکجا مسلمان بکند.
بعد از رحلت آن حضرت متأسفانه چون ا رتدّ النّاس عن الو لای ه بعد النّب ی(15)، دیگر به این روز سیاه رسید. و گرنه وجود مبارک حضرت آمد ومردم را عاقل کرد. مرحوم شیخ مفید (رض) در امالی نقل می کند :در یک سفری هنگام ظهر که شد، وجود مبارک حضرت سر به آسمان کرد، فرمود الآن زالت الشّمس، موقع نماز ظهر است؛ آماده شدند برای نماز.فرمود: می دانید اسلام شما را از کجا به کجا آورد ؟! کنّا رعاه الب ل و ص رنا الیوم رعاه الشّمس (16). فرمود : مردم ! ما و شما قبلاً مواظب بودیم این شترهایمان کی می آیند که بدوشیم، یا کی می آیند که بخوابانیم اینها را، یا کی می آیند که تیمار بکنیم؛ ما شتربان بودیم، الآن شمس بانیم. مواظبیم ک ی شمس از دائره نصف النّهار زائل می شود که با خدایمان گفتگو بکنیم !! آن کجا، این کجا ! ما را از نظر به شتر به نظر به شمس رسانده، ما را از زمین به آسمان برده.
لزوم برقراری ارتباط مستمر با مبدأ ربوبی
به منظور کسب ملکات فاضله
و وجود مبارک حضرت هم که ظهور کرد، همان روحیه پیغمبر اسلام را دارد. ما هم که منتظریم، منتظر یک همچنین مکتب ایم ! اما اینها که یک شبه حاصل نمی شود؛ ظهور حضرت ناگهانی است، امّا پیدایش این ملکات فاضله تمرین مستمر می طلبد. هر لحظه مواظب خودمان باشیم؛ گفتارمان، رفتارمان. ما خیلی چیز نیاز داریم،به ما گفتند : همه اینها از راه حلال فراهم می شود، منتها خودتان را تعدیل کنید، قانع باشید؛ به مقدار لازم بخواهید، نه به مقدار هوس ! و دلیلی ندارد که با او رابطه نداشته باشید. او خودش را خدای ما معرفی کرده، و ما را هم دعوت کرده. فرمود : راه باز است، هیچ مانعی هم نیست.
عالمگیر شدن نور علم و عقل
در سراسر زمین با ظهور منجی موعود (عج)
و حضرت این ملکات را می آورد؛ حالا شما فرض کنید الآن حضرت ظهور کرده و به خواست خدا،7 میلیارد بشر روی کره زمین را عاقل کرده است،آنوقت احیای یک حکومت جهانی خیلی سهل است.آنوقت آیات فراوان قرآن کریم که بر حضور مبارک حضرت تطبیق شده است، مثل و اشرقت الأرض ب نور ربّ ها (17)؛ این آیه تطبیق شده است به زمان ظهور آن حضرت، که زمین با نورانیّت آن حضرت روشن می شود، زمین با ظهور آن حضرت روشن می شود. زمین با علم روشن می شود، با عقل روشن می شود، نه با برق !
منجی بشری و خاتم اوصیاء
از خاندان عصمت و طهارت (ع)
و این از آرزوهای اصیل انبیاء و اولیای گذشته است، حتّی آرزوی خاندان عصمت و طهارت؛ در روایات فراوان وجود مبارک حضرت امیر (ع) به وجود مبارک پیغمبر (ص) عرض می کند : یا رسول الله ! این مصلح جهانی که می آید، آخرین حرف را می زند،از ماست یا از غیر ماست ؟! م نّا ام م ن غ یر نا ؟! فرمود : از ماست. و اسم مبارکش، اسم من است؛ لقب مبارکش فلان است و وجود مبارکش یخت م الله ب ه الدّین (18) ! من آخرین دین را آوردم، ولی آخرین اجرایش به عهده اوست. او می آید، حرف ما را اجراء می کند.
آنوقت در زیارت جامعه که ب کم فتح الله و ب کم یخت م (19)معنای جامع پیدا می کند. هم در نظام تکوین، ب کم فتح الله و ب کم یخت م؛ هم در نظام تشریع و قانونگذاری و مسأله دین.بنابراین وجود مبارک حضرت همیشه به اذن خدا به حالات ما نظر دارد، علم دارد و دلیلی هم ندارد ما با او رابطه نداشته باشیم ! امام ماست، ما هم مأموم اوئیم، ما را هم دعوت کرده اند؛ وقتی ما با پیغمبرمان، با حضرت امیر؛ بالاتر از همه با ذات أقدس له می توانیم رابطه بر قرار کنیم، دلیلی ندارد که خودمان را از آن حضرت جدا بدانیم و محروم بدانیم ! همین که آن شوق در ما پیدا شده است، از این فرصت باید حداکثر استفاده را ببریم.
سخنرانی معظم له در جلسه درس اخلاق به مناسبت ایام میلاد حضرت ولی عصر (عج) در دیدار با طلاب نوجوان حافظ قرآن مدرسه علمیه امام جواد (ع)، همسران سپاهیان اراک و اقشار مختلف مردم ؛ قم ـ 19 / 7 / 1382
ـــــــــــــــــــــــــ
(1) وسائل الشیعه / 16 / 241
(2) فتح / 4 و 7
(3) برداشت از : ق / 16
(4) بقره / 186
(5) واقعه / 85
(6) حدید / 4
(7) منافقون / 7
(8) فاطر / 15
(9) انبیاء / 40
(10) برداشت از : کمال الدین / 2 / 654
(11) روم / 41
(12) برداشت از : کافی / 1 / 25
(13) مائده / 95
(14) مائده / 94
(15) برداشت از : بحار الأنوار / 34 / 274
(16) الأمالی للمفید / 136
(17) زمر / 69
(18) برداشت از : بحار الأنوار / 51 / 84
(19) مفاتیح الجنان / زیارت جامعه کبیره

 

گیاه شگفت انگیز

دانشمندان در یکی از خشک ترین بیابانهای جهان اولین گونه از گیاهی عجیب را کشف کردند که قادر است خود را آبیاری کند.
قدرت ذخیره آب در گیاهی به نام ریواس بیابانی 16 برابر بیشتر از گیاهان بیابانی دیگر بوده و با داشتن خصوصیتی عجیب می تواند در خشک ترین مناطق خود را آبیاری کند.
محققان با مشاهده برگهای وسیع این گیاه در مقابل گونه های دیگر گیاهان بیابانی که به دلیل جلوگیری از تبخیر زیاد آب از برگهای کوچکی برخوردارند، بسیار شگفت زده شده اند. دانشمندان معتقدند گونه گیاهی کشف شده اولین در جهان به شمار می رود وخصوصیات آن تاکنون در هیچ گیاهی مشاهده نشده است.
تحقیقات نشان می دهد که برگهای بزرگ و وسیع کلید موفقیت و ادامه حیات این گیاه به شمار می رود زیرا این برگها در لایه ای از مسیرهای میکروسکوپی قرار گرفته اند که آب از طریق این مسیرها در تمامی سطح برگ جریان پیدا می کند. محققان اعلام کردند شیارهای موجود در برگ عملکردی مشابه دره ها در میان کوهستان دارند و در عین حال که از تبخیر آب جلوگیری می کنند آن را مستقیما به گیاه انتقال می دهند. به بیانی دیگر شیارهای موجود در برگها مانند یک سیستم آبیاری کوچک عمل می کنند.
تحقیقات جزئی تر بر روی این گیاه نشان می دهد ریواس بیابانی کشف شده در منطقه ای با میزان بارش سالانه 75 میلیمتر خصوصیاتی مشابه گیاهان مدیترانه ای از خودنشان می دهد و سالانه بیش از 426 میلیمتر آب به خود جذب می کند.
براساس گزارش تلگراف ، این میزان 16 بار بیشتر از میزان جذب آب دیگر گیاهان یافت شده در بیابان نگب است.