گویا نصیب قافله دیگر اسارت است

دارد زمان آمدنت دیر می شود
دارد سکوت دشت نفس گیر می شود

سقا؛ رجز بخوان که نلرزد دل حرم!
دارد صدای هلهله تکثیر می شود

یک سو فتاد مشک و به یک سو دو دست تو
دارد وفا به مهلکه تصویر می شود

برخیز عمو؛ اگر تو نباشی کنار ما
هر ناکسی به غارتمان شیر می شود

گویا نصیب قافله دیگر اسارت است
ورنه نگاه عمه چه تعبیر می شود؟!

بعد از تو، زندگی همه اندوه و حسرت است
بی تو صدای آب چه دلگیر می شود!

بابا شکسته شد کمرش پیش پیکرت
روزش بدون روی تو شبگیر می شود

می دانم از چه بود که نیزه نشین شدی
با رسم کوفیان ز تو تقدیر می شود!

راه دراز شام و تماشای روی تو
وای از دل رقیه؛ به ره، پیر می شود...!

 

محمد رضا سرشار


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد