یوسف کنعانی

من طالب دیدارم ای یوسف کنعانی
بشنو زمن بیدل این شرح پریشانی
جانم به فدای تو ای جان جهان بنگر
کز هجر تو من چونم مجنون بیابانی
یک شب قدمی بگذار بر مردم چشمانم
با یاد تو می بارد این دیده بارانی
در آتش دیدارت می سوزم و می سازم
دل ها همه از کف شد زین غیبت طولانی
من دلشده رویت شبگرد سرکویت
دریای دلم ای مه بی تو شده طوفانی
یک لحظه اگر بینم آن قامت سبز تو
دیگر نکنم شکوه از بی سروسامانی
من بی تو پریشانم سرگشته و حیرانم
در کوچه یاد تو ای نرگس بستانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد